از نقاب ناکسان پایانِ ایمان میرسد
آتش سوزان ز بیرون بر شبستان میرسد
از مسلمان بودن جلاد حاکم بر عوام
یک زمان نوبت به اطمینان به شیطان میرسد
چین پیشانی میانش نقش مهرِ جانماز
شهوتش از ناخن پا تا به دندان میرسد
اقتباسم از قیاس این جماعت با ستور
حد آخر طبعشان بر طبع حیوان میرسد
تکیه بر دیوار کج دادن چنین است آخرش
زندگی در زیر آواری به تاوان میرسد
با گذار بلبلان بیقرار از این دیار
شد یقینم کاخ اهریمن به عمران میرسد
در تقابل بین وجدانها و امیال این زمان
خواهشم چون آتشی بر خرمن جان میرسد
در دلم نجوای تاریکی به لحن مرثیه
این رواق از لرزشی هر دم به بحران میرسد
تن کبود از غصه ها راندم قلم بر دفترم
دست آخر ذهن من حیران به برهان میرسد
با کمر خم کردن هر واژه بهر شعر من
هر قلم رقصنده از عنوان به پایان میرسد
به قلمِ🖋: پورِ مهر👇
مهردادپورانیان