بسمه تعالی
شعر سید محمد حسین شهریار در ستایش حضرت رضا علیه السلام
دلها که آرزوی امام رضا کنند
گویا زیارت ِ علی مرتضا کنند
در سینه می طپد دل شیدای شیعیان
هر دم که آرزوی ِ امام رضا کنند
در حسرت طواف توای آشیان قَدس
مُرغان ِ پر شکسته چه پرها که واکنند
زان کیمیای گُنبد و گُلدستۀ طلا
مِسهای قلب خویش , فقیران طلا کنند
یک کاروان شوق به سودای مشهدند
کآن صحن را به شور و نوا کربلا کنند
چاوُش اگر به اهل قبور این صلا دهد
خیزند مُردگان و قیامت به پا کنند
ما را جواب کرده طبیبان و میرویم
آنجا که دردها به نگاهی دوا کنند
فرض است این زیارت و باید ادا به وقت
خوبان چرا نماز خُدا را قضا کنند
حاجت مبر به درگه ِ نامرد ای فقیر
آنجا برو که حاجت مردان رواکنند
بیگانه را چه ذوق غم و لذّت حضور
اینها حکایتی است که با آشنا کنند
آن چشمه های ذوق و صفا گو خدای را
چشمی هم از کرم به من بی صفا کنند
ای کعبه توشۀ طلبی با پیادگان
تا چند التماس به باد صبا کنند
سودای اهل بیت بَرَد سود عاقبت
سوداگران، معامله گو با خُدا کنند
زان لعل و خطّ سبز، نباتی و مصحفی
تا اهل دل مُصالحه با (ماسوا) کنند
با شاه عرضه کن سخن عشق شهریار
امّانه زاهدانه که روی و ریا کنند
منبع :
دیوان شهریار _ جلد یک _ انتشارات : زرین _ تهران _ چاپ چهل ودو _ 1391 .
گردآوری از : سید محمد حسین شرافت مولا