شب یلدا و دلم با تو سخن ها دارد
ماه با مردمک چشم تو تقوا دارد
شمع میسوزد و از راز تو روشن خورشید
سایهی شب به بلندای تو معنا دارد
عشق با یاد تو در سینه و دل سوخته است
گرمی صوت تو در جان من آوا دارد
شعر یلدا شود آغاز به لب های شما
هر غزل با تو در این دفتر ما جا دارد
گرچه شب سرد و دراز است و نگهبانی نیست
نفسم در نفس گرم شما جا دارد