ظهر یه روز خیلی گرم مرداد
قلم رو دفتر یه نوشته سُر داد
من با چشام نوشته رو می دیدم
به خامیش اما خیلی می خندیدم
زیبا بود آهنگین و قافیه ام داشت
انگار ولی یه چیزایی رو کم داشت
با همه خامی و ناپختگیش
میشد ازش کرد هزارتا برداشت
از اولش می اومدم آخرش
دوباره برمیگشتم از اولش
راس راسی این ترانه بود که گفتم
بعد یه ساعت که شدم مطلش
وقتی که خوب گرم میشد موتورم
فهمیدم یه شاعر آماتورم