bg
خاكستر عشق 10
شاعر :‌ محسن نصيري(هامون)
تاریخ انتشار :‌ 1392/11/19
تعداد نمایش :‌ 377

ديشب از پنجره بوي خوش يارم آمد

چه خنك شيوه ي اوسوي شرارم آمد

آسمان شبم امشب همه روشن باشد

كه به من روشني چشم نگارم آمد

 سوي معشوقه ي خود تا كه دري بگشودم

در مينو به حوالي ديارم آمد

با چنين خوش دلي من چه دگر بايد گفت

آنكه پي مي زدم اكنون به كنارم آمد

چه شد امشب كه شب غمزده ام زيبا شد

روي آرامش چشم و دل زارم آمد

ما كه با پاي پياده به رهش مي رفتيم

به چه سان در ره اين خانه سوارم آمد

از صدي تير كه در ظلمت شب ها زده ام

آهوي بخت من امشب به شكارم آمد

دل كه در كار غمم بوده چه خوشحالم كرد

آن كه خوار آمده امروز به كارم آمد

تن من در قفس پوست نخواهد گنجيد

زين گشايش كه در احوال قمارم آمد

قرعه ي شانس كه امشب رخ هامون را ديد

تا كه آمد همه آرام و قرارم آمد

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
میثم دانایی
0
0

سلام ودرود برشما...

user image
ولی ا..شیخی مهرآبادی (دیوانه)
0
0

جناب آقای نصیری،سلام علیکم.خسته نباشید.انشاءا...که آهوی بخت ،همیشه به شکارِ شما باشد.ببخشید،به جای(ازصدی تیر....)بهتر نبود از(زآن همه تیر....)استفاده می کردید؟ ...یاعلی.

user image
رضا کریمی
0
0

سلام و درود بر شما؛

جناب نصیری، سروده ی زیبا یی است. احسنت.

-------------------------------------

پیشنهاد:

از دوصد تیر .............