bg
خاكستر عشق 8
شاعر :‌ محسن نصيري(هامون)
تاریخ انتشار :‌ 1392/11/17
تعداد نمایش :‌ 468

دلم از رقص گندمزار سرخوش

و از بوي خوش گندم بود شاد

از آن امواج نا آرام موزون

كه زلف زرد گندم داده بر باد

نگاهم از گل زيباي گندم

به ياد يار گل اندامم افتاد

تمام خرمنم هر آنچه كشتم

فداي خرمن زلف سيه باد

ز بوي خيس گندم زير باران

دل از عطر تن تو مي كند ياد

ز نرمي لب و آغوش گرمت

دلم از غصه و غم گشته آزاد

نگاهت آتشي در خرمن انداخت

ز كار چشم عاشق پيشه فرياد

ندارم طاقت دوري دگر هيچ

مكن همراهي هجران و بيداد

بدان جز عاشق ويرانه چون من

كسي هرگز به غربت تن نمي داد

بيا در پيش هامون تا مگر چند

شود ويرانه هاي اين دل آباد

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
ولی ا..شیخی مهرآبادی (دیوانه)
0
0

جناب آی نصیری،سلام علیکم.فطعه ی زیبا ودلچسبی ست.بهترنبود باتغیراتی دربیتِ اول،غزلش می کردید؟چون بیشتر بوی غزل می دهد.مؤید باشید.