bg
غزل گرفت...
شاعر :‌ میثم دانایی
تاریخ انتشار :‌ 1394/04/21
تعداد نمایش :‌ 399

از من سراغ نام تو دیشب غزل گرفت
هرانچه واژه بود همه را در بغل گرفت

احساس تلخ من که فقط شور گریه داشت
یک ان بخاطرت به لبانش عسل گرفت

حتی دراین غزل ودراین وزن اشنا
مفعول فاعلات به خیالم فعل گرفت

دیوانه از مخدر چشمت خبر نداشت
یک عمر حرف میزدو اخر عمل گرفت

انگار دلخوشی همه در قاب ارزوست
وقتی که دردهاتب ضرب المثل گرفت

بایدخطر کنم به پیامی بگویمت
از من سراغ  نام تودیشب غزل گرفت

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
ولی ا..شیخی مهرآبادی(دیوانه)
0
0

جناب آقای دانایی عزیز،سلام علیکم. ..................................................... خسته نباشید بزرگوار.......یاعلی.

user image
میثم دانایی
0
0

درودوسپاس بر جناب استاد شیخی بزرگوار.....استاد عزیز مصرع اخر تو باید بعد از نام میامد که اشتباها قبلش اومد...

user image
بهرامی
0
0

جناب دانایی عزیز سلام و علیکم انگار دلخوشی همه در قاب آرزو ست وقتی که دردها تب ضرب المثل گرفت موفق باشید

user image
میثم دانایی
0
0

درودبرجناب بهرامی عزیز ...سپاسگزارم

user image
دادا بیلوردی
0
0

از من سراغ نام تو دیشب غزل گرفت. به به چه زیبا آفرین دانایی عزیز

user image
میثم دانایی
0
0

درودهاجناب بیلوردی نازنین..سپاسگزارم