افسوس که از حاشیه ها هیچ نفهمید از حاشیه در نشریه ها هیچ نفهمید شاعر که شدم دل به کمندش گره کردم از لحن خوش قافیه ها هیچ نفهمید پس لرزه مهرش که به احساس دلم زد از زلزله در ثانیه ها هیچ نفهمید دانشکده را غرق تماشای خودش کرد انگار که از سهمیه ها هیچ نفهمید استاد غمش بودم وصدبار نگاهش از مبلغ این شهریه ها هیچ نفهمید در تلخی صدخاطره با قهوه ی قاجار ازنام خوش زندیه ها هیچ نفهمید درحوزه ی عرفان دلش غم طلبیدم ازخارج این علمیه ها هیچ نفهمید شفافترین حاشیه در متن غزل بود افسوس که از حاشیه ها هیچ نفهمید........