بی تو در هر شعر و هر اواز خوابم میبرد مثل مرغان سبک پرواز خوابم میبرد بی تو در سرمای بهمن مثل نخلی بی پناه اوج گرما باز در اهواز خوابم میبرد گوش جان را در خیالم کوک کردم اخرش با صدای دلنشین ساز خوابم میبرد خسته ام از انتظارت خسته از بیداریم خسته از تکرار هر اغاز خوابم میبرد پر شدم از شعر در سرگیجه عطر دوسیب پای بزم شعر درشیراز خوابم میبرد عازمم با شعر قصد دلبری بانوی من عازمم از ترس دست انداز خوابم میبرد...... ................. سلام ودرود بر اساتید گرانقدر ودوستان نازنینم .. پستهای زیادی در کلبه به اشتراک گذاشتم که مربوط به اوایل کارم بوده واکثرا به جز تعداد خیلی محدودی ارزش واعتباری ندارند از این رو بران شدم تا قدری زبان شعریم را سامان دهم و از این رو اساسی کم کارشدم ...هرچه هم تاکنون اموختم ازشما عزیزان درهمین کلبه بوده وحضور یک خط درمیانم دلیل به دوری ازخانه اصلیم نیست و گاها بدون نظر گذاشتن بدلیل سرعت نت همه نظرات واشعار رامیخوانم ..مثل همیشه منتظر راهنمایی شما عزیزان هستم ..