bg
اطلاعات کاربری علی اکبر مجدراد

تاریخ عضویت :
1393/04/06
جنسیت :
شهر :
کشور :
ایران
آخرین اشعار ارسالی
علی اکبر مجدراد
علی اکبر مجدراد
1395/01/24
353

چند بیت طنز به دنبال بی احترامی اخیر آقای ادب! در سخنرانی آمل به ملت که بعد از خس و خاشاک و بزغاله، اینبار مردم را زباله خواند.
___________________________

چیپس و ساندیس آمُل می‌دهد
در بهاران فحش چون گُل می‌دهد

از ادب چون که ندارد بهره‌ای
هر گُلی را هُل به آغُل می‌دهد

هم زباله هم خس و خاشاک را!
ناسزا چون مستِ الکُل می‌دهد

در سیاست بی‌ خِرَد با این ادب
جلوه‌ی یک آدم خُل می‌دهد

سال میمون آمد و محمود نیز
وعده‌های پوچِ بُنجُل می‌دهد

حتم دارم شناسایی شده
حرف‌هایش رنگ تجاهُل می‌دهد

اینچنین "محمود بین هود!" عاقبت
کار دست داش آکل می‌دهد!

"مملکت" را بی خیال ای دوستان
رهبرِ من، "خر" به او رُل می‌دهد؟!

علی اکبر مجدراد
1395/01/24
327

علی اکبر مجدراد
1395/01/11
335

مادر نازنینِ مادر گلِ زمینِ مادر آفتابِ نورش چراغِ راهِ مادر مثلِ یه سایست تنش شبیهِ بیدِ ترسش همش همینه گُلِش آسیب نبینه مادر ترانه سازِ مادر صداش یه سازِ کوکِ با محبت نواش عشقً رحمت مادر یقین فرشته ست بهشت زیرِ پاشِ رو تخمِ چشمایِ من آثار ردِ پاشِ مادر نه که همین نیست مادر بیش از اینه اگه خدام نبودش می گفتم خدام همینه ...
علی اکبر مجدراد
1394/12/22
348

سلام بر حضرت باران سلام بر تک تکِ یاران سلام بر دخت پیغمبر سلام بر همسر حیدر سلام بر روضه‌ی طاها سلام بر مادر بابا سلام بر یاس خوش‌بویم سلام بر اشک پهلویم سلام بر هستی هستم سلام بر یاد تو مستم سلام بر آبادی حالم سلام بر سوگ تو نالم سلام بر جنت الزهرا سلام بر قلب من زهرا سلام بر آب و آیینه سلام بر صبح آدینه
علی اکبر مجدراد
1394/12/07
502

«زن ذلیلم» می‌تکانم خانه را با همسرم می‌تکاند جیب من را دلبرم می‌زند زیر کَپَل پاشو کچل می‌پراند خواب ناز از این سرم عید جمعه رو عزا کرده برام لامروّت فکرش اینه خاورم باز می‌خوابم که شاید ول کند چرت را با داد او هی می‌پرم لیست هر شوینده‌ای در دست من ائتلاف پودرها را می‌خرم! دخل و خرجم نیست جور ای باوفا می‌کشم چک شرخران را می‌برم! زن ذلیلم زن ‌زند توی سرم تی بکش قالی بروفان شوهرم روزنامه‌ می‌چپاند دست من شیشه شورم وای برمن مادرم با نگاهش خیس شیشه می‌کنم زن سوارم می‌شود چونکه خرم! چشم‌هایم توی کوچه می‌دود جون هلو رو خاک عالم برسرم عاشقم جون ننش پس می‌زنم پرده‌ها را پشت شیشه لاجرم مرغ عشقم می‌کَنَد بال و پرم جونْ شما مثل خروسی پنچرم فکر می‌کردم نباشد مرده‌ام حیف بازی کرده او با باورم توی گوشم هدفونست و باقرم خوب می‌دانید چاکر اکبرم و باللّه توفیق
علی اکبر مجدراد
1394/09/07
237

بختم یار نشد پایم پا نبود! با دلم می آیم لبیک یا حسین.
علی اکبر مجدراد
1394/08/29
250

تمام حرف هایم هیس ماندند نوشتم نامه ها که خیس ماندند زدی چشمک ولی پا پس کشیدی تمام زنگ هایم میس ماندند در این ویرانه، عصر ارتباطات چه عاشق ها که بی تندیس ماندند نماد عشق ایفل نیست اما هوس های تو در پاریس ماندند گل لیلیوم من باغت آباد غریبان چیدنت پردیس ماندند.
علی اکبر مجدراد
1394/07/22
368

سرترین مرد خدا بی سر شد کربلا غرق به خون احمر شد جای آب بر حنجرش تیرافتاد غنچه ی پرپر علی اصغر شد ای جوانان قاسم آمد جنگید همره و یار علی اکبر شد بی وفایان ترک میدان کردند کوفیان را خاک عالم سر شد حُر که نادم شد بهشت از آن یافت سرور آزادگان مظهر شد بر یزیدان خاصه، لعن گفته ایم آنچنان که گوش شیطان کر شد عبرت آموزان یقیناً دیدید دشمن آل علی ابتر شد.
علی اکبر مجدراد
1394/07/21
259

(آل است این آل سعود) پست فطرت ها فشار آورده اند مد برای احتکار آورده اند شاهکاری بدتر از چین، بمبیی متروی تهران به بار آورده اند! از کفایت! راه بندان شد منا روی هم آدم سوار آورده اند ای ملک سلمان خودت کم بوده ای؟ شرطه ها، یابو چه کار آورده اند؟ دیو یا آل است این آل سعود حاجیان به احتضار آورده اند لعنت حق، مرگ بر آل سعود جرثقیل آنان شکار آورده اند.
علی اکبر مجدراد
1394/07/04
240

زائر این دنیا، مسافر آن دنیا رفتی به شیطان سنگ بزنی شیطان راهت را بست پیش پایت سنگ انداخت سینه ات درد گرفت نفست بند آمد تو قربانی شدی رفتی به سفری نو به گلستان ابراهیم، خانه ی خدا کعبه ی حقیقی شیطان ماندو صحرای جهنمی اش...
علی اکبر مجدراد
1394/06/14
248

کعبه

کعبه یک سنگ نشانیست که ره گم نشود (تضمین)

کعبه ی ده نمکی ساخته در قم نشود

کعبه افراشت رسولی که بتان سُخره گرفت

داده هشدار که بت رهبر مردم نشود

 

آ

(سلام و عرض ادب خدمت تمامی همرهان و دوستان قدیمی: استاد حاکی عزیز، حضرت دیوانه ی عاقل شیخی، استاد کریمی، همشهری بزرگوارم جناب هاشمی، دادای عزیزم برادران گلم میثم دانایی و جناب خان محمدی عزیزم اساتید بزرگوارم: شیرازی،رییسی،خادم پور، نوروز زاده،سلیمی و... که همواره بر من و کلامم منت نهاده اند
برای تاخیر طولانی مدت و همراه نبودن با شما عذر میطلبم امیدوارم بتوانم آثار شما را خوانده و بهره ی کافی را ببرم.)

علی اکبر مجدراد
1393/12/28
378

دوست عیدامسال سفره, هفت سینم سیاست! مجلسی در دل بسوگ مادرم زهرا بپاست یاد دیوارو درو محسن خزان کرده بهار بلبلان را جای چه چه وای مادر در نواست هر جگر گوشه ی تو را گنبدی از زر,طلاست خود بگو خانه ی تو مادر دقیقاً در کجاست؟! خواهم آیم دیدنت زهرای من این عید را در گمانم هفت سینت سفره اش در کربلاست العجل مهدی بیا، سلطان کوی دلبران جای مادر پیش تو آقا بر عرش کبریاست یاور خوبی نبوده ایم ما مهدیِ تو را از برای حجّتت این راد مادر روسیاست
علی اکبر مجدراد
1393/12/24
246

من از عمری که گذشت از ایّام گله دارم از رباعی هایِ تلخِ خیّام گله دارم شعرهایی سنگ قبری، سیاه، ملال آور عید آمد مادری هم ناکام گله دارم (برای مادرانی که در سالی که رو به پایان است جگر گوشه ای از دست دادند، بویژه مادری در مدارِ خودم)
علی اکبر مجدراد
1393/12/22
385

هر بوی خوبی به مشامم میرسه یاد تو یه آن به یادم میرسه عطر حضورت آشناست امّا ظهورت آرزوست برای ما خسته دلا پایان دنیا، کام دوست هر بوی خوبی به مشامم میرسه یاد تو یه آن به یادم میرسه تموم دلخوشیِ ما ندبه ی صبح جمعه هاست پیچیده عطر عاشقی توی تموم لحظه هاش هر بوی خوبی به مشامم میرسه یاد تو یه آن به یادم میرسه تو لحظه های عاشقی اومد غروب و غایبی تا جمعه ای دیگه، گلم دل های مارو صاحبی ...
علی اکبر مجدراد
1393/12/20
228

دیوانه ترین شاعر عاقل شیخی آزاده ترین بنده ی حامل شیخی دیوانه کند شعرو کلامش ما را در فنِّ بیان اُسوه ی کامل شیخی
علی اکبر مجدراد
1393/12/17
242

امروز صبح روزی دگرست صبح سلام آسمان را طلوعی دگرست صبح سلام کودکی که تا دیروز مینوشت: آب، بابا، نان داد حال، او خود بابایی دگرست صبح سلام میدود در پِیِ نان تا که شاید فهمد در پی آن نان دادن چند بابا جان دادند
علی اکبر مجدراد
1393/11/25
394

عصر شب اندیش ما را هاله ای از نور نیست! شرح شک از ریش ها را ماله ای مستور نیست! چند آشپز دارد ایران، لیک آشش شور است! هست آزادی، ولی آزاد بوف کور نیست! کوروش از تو یادگاری ابلهان را گور است! هست قانون اساسی، حیف که منشور نیست! شهر، شهر هرت، پول و پارتی و زور است! حال گویا، شهر آرمانی تهران دور نیست! دولت ما دولت تدبیر، هم جمهور است! دولت زوری دربارو شهان شاپور نیست! حکم هایی که به مهر رهبری ممهور است! گوید ایران دوست با هر کشور مزدور نیست! چه کسی گفته سلام گرگ بی منظور است؟! گاه چوپان هست، امّا راهِ کوهِ طور نیست! انگلستان، روسیه، چین لانه ی زنبور است! لانه جاسوسی اخ است و لانه ی مزبور نیست! سازش اصلاً، باج نه، تحریم ها منفور است! قصد ما از این سیاست دادن یک سور نیست! عشق شهرت کشته ما را، گوجه هم مشهور است! نام صیفی جات بر ما وصله ای ناجور نیست! جرم هامان جملگی زیر سر بافور است! گشت ارشادِ گلم، ایراد از رویِ حور نیست! راد روزی بردنت بر پشت کم چون مور است! خشک دریا، مرده ماهی، آشِکارا تور نیست!
علی اکبر مجدراد
1393/11/08
388

آینده نام کتابفروشی و نوشت ابزاری بود با قدمتی نزدیک به 40سال در گیشا محله ای تقریباً شیک در تهران نزدیک به برج میلاد و بوستان گفتگو، که پر واضح است برای عدم استقبال کافی از جانب مردم برای خرید کتاب و بهانه حضور شبکه های اجتماعی به تعطیلی کارش انجامید و کتابفروشی آینده به آجیل فروشی تغییر کاربری پیدا کرد. بهمن نام مدیر فروشگاه است که خود فرهنگی و مدیر انتشارات می باشد و عباس نام پدر ایشان است که مالک فروشگاه بودند. با وجود دو کتابفروشی دست و پا شکسته دیگر در گیشا اکثر اهالی از دیدشان آینده تنها کتابفروشی گیشا بود که بسته شدنش موجب حسرت و تاسف خواهد بود و مخصوصاً تبدیل آن به املاک یا بانک، جای شکرش باقیست هیچیک ازین دو نشد و آجیل فروشی شد. بگو بهمن چرا آینده بستست؟ نگو که فقر در آجیل و پستست! خدایی گردنِ گوگل مینداز که اینترنت در ایران کند و خستست گمانم پای مانی در میان بود به روی قدمتش پایی که رفتست در این راهی که آینده قدم زد دلِ گیشا گرفته، هم شکستست چرا خوابیده ای؟! عبّاس آقا تو دانی فقر در فرهنگ خفتست
علی اکبر مجدراد
1393/09/19
247

دل من روی گسل واقع شدست باز لرزید لبریز از هوسی، تازه شدست از بس که شیخ دست و پای شعرم رابستست... این بار عاشق دختری در سایه شدست نور دیوار حرکت این آغاز یک پایان تازه شدست
علی اکبر مجدراد
1393/09/08
227

آرزو

آرزو دارم

که با من ما شوی

تشنه ی احساس من

واله و شیدا شوی

آرزو

آرزو دارم

که هر شب قصه ات

پر شود از بوسه و

عطرو گرمای تنم

آرزو

آرزو هایم

در آغوشت معنا می شود

پای این عشق

دل دریا می شود