سلام خدمت دوستان عزیزم در غزلسرا.به خصوص آقای شیرازی عزیز
طاعات و عبادات همه قبول باشه
مدتی که من نبودم در پله ی اول به دلیل درس و مدرسه بود. و دیگر اینکه شعری در خور غزلسرا نداشتم که بذارم حقیقتا... اما حالا به خاطر گل روی جناب شیرازی برگشتم با یک غزل:
به استقبال این بیت از مهدی فرجی:
دنبال من می گردی و دیگر...دیگر مرا پیدا نخواهی کرد
از خاطرات مشترک حتی گم می شود نام و نشان من
---------
گفتی که برمی گردی و حتی آن شب قسم خوردی تو جانم را
نگذاشتی چیزی بگویم باز با خنده ات بستی دهانم را
پرپر شدم اما نفهمیدی، در خاک ماندن بی تو آسان نیست
تا اوج رفتی و ندیدی که آتش گرفته آشیانم را
بغضی که بعد از رفتنت در من کز کرده بود آخر شکست امشب
از قبل بدتر کرده این باران، حال و هوای آسمانم را
اما چه سود این آب ها این بار دیگر گذشته از سرم حتی
قادر به خاموشی اینجا نیست، سیلی که برد آتشفشانم را
□
رفتی که برگردی زمانی...من، رفتم که تنهاتر شوم از قبل
در انتظارت غصه ها بردند این روزها تاب و توانم را
دنبال من می گردی و دیگر، هرگز مرا پیدا نخواهی کرد
از خاطرات مشترک حتی، گم می کنی نام و نشانم را
التماس دعا