جسد عشق که سلاخی شد
سیب سرخی که تو بودی
هدیه دادی خلسه را با بوس
هی به من خندیدی
لوس شد این کابوس
طرح یک حبس ابد ریخته شد
که ندایی آمد
بوسه های خشک و خالی کافیست
زود آرامم کن ...
عشق آویخته شد
می کشاندی تو مرا تا دوزخ
تو همان گندم فردوس برینی
درد من بودن بود
من کجا آمده ام؟
زندگی تجربه ی تلخی بود ...