من از غرور تو٬از این نگاه می ترسم
و از تماس دو چشم سیاه می ترسم
نه می شود که جدا باشم از تو نه باتو
من از عذاب دلم٬از گناه می ترسم
از اینکه روز جدایی و بی کسی برسد
و از رفیق بد و نیمه راه می ترسم
از اینکه در نظرت ماه آسمان باشم
و آخرش بروم توی چاه می ترسم
اگر که شبی از کنار من بروی
و شعرهای دلم هم تباه...می ترسم
نمی شود که بگویم چه دوستت دارم
نمی شود...من از این اشتباه می ترسم