سحرها بی علی دیگر سحر نیست دعایی چون کمیلش پرشرر نیست
مناجاتی برای عاشقان از مناجات علی پربارتر نیست
علی بود و پدرها زنده بودند یتیم کوفه را دیگر پدر نیست
چو نخلستان به نخلی بار و بر بود به نخلستان بی مولا ثمر نیست
از امشب بی نوا را سفره خالی است جوانمردی پس از حیدر مگر نیست؟
نگاهش التیام دردها بود طبیب دردمندان را خبر نیست
علی آزاد شد امشب ز غم ها علی بی فاطمه امشب دگر نیست
برای درد دل کردن علی را ز تنهایی دگر در چاه سر نیست
سحر با چاه و نخلستان بگوید کسی را طاقت یک دادگر نیست
کلام مردم نادان و بدخواه به قلب مرتضی جز نیشتر نیست
برای همسرش زهرا نصیبی به روی سینه جز مسمار در نیست
از آنچه بود در بازار دنیا علی را سهم جز خون جگر نیست
حسن خون جگر را بر لب آرد که راه من به جز راه پدر نیست
علی انگشتری اهدا نماید برایش مال دنیا معتبر نیست
حسین انگشت و انگشتر دهد چون توقع غیر از این هم از پسر نیست
مدینه، تازیانه زد به زهرا به سیلی خورده جز نیلی اثر نیست
ز کوفه کهکشان شد ارغوانی که آیین ستاره جز قمر نیست
هنوز از عدل دنیا می گریزد پذیرای گل اثنی عشر نیست
حرم ها در حصار آتش و خون ز خاور جز ستم تا باختر نیست
علی گویان چه بسیارند امشب ولی در راه او یک رهگذر نیست
اگر هم اندکی در این مسیرند کسی این کاروان را همسفر نیست
همه حاجات دنیایی است دیگر دعای اُخروی جز مختصر نیست
علی ای پادشاه رستگاری به راهت جز امام منتظَر نیست
شب قدر است و می سوزد دل من رضا را طاقت غم اینقَدَر نیست
28/4/1393 / 21 رمضان 1435
رضا