bg
باید بروی!؟
شاعر :‌ فرشته محمدی
تاریخ انتشار :‌ 1391/09/24
تعداد نمایش :‌ 326

شب است اما وجودت کرده اینجا را چه نورانی!

ولی بار سفر بستی و میخواهی که پنهانی-

از اینجا پرکشی تنها٬به بالاها سفر داری

نرو هرگز...نرو...می ترسم از روزی که می دانی

برایت شعر میخوانم٬ چرا من را نمی بینی؟

کجاها میروی؟حتماً به جایی خوب مهمانی...

ببین حالم پریشان است وجانم برلب آوردی...

چرا تنها؟چرا بی من؟چرا بامن نمی مانی؟

جوابم این سکوتت نیست٬ای من...پس مرا دریاب

نمیخواهی که این آخر دلم را هم برنجانی؟

نباشی کودکم می ترسد ازشب های بی تابی

نباشی نیستی اورا به دستانت بچرخانی...

چه سودی دارد این اصرارهایم؟آه میدانم

توهم غمخوار ماهستی...توبیش ازمن پریشانی

ولی انگارباید پرکشی تاعرش...تامرزی-

که آزادت کنند ازبند این دنیای طوفانی...

دلم می لرزد از ترسی...ولی باید قوی باشم

برایت ذکر می گویم٬برو دربین میدانی...

...

برو اما مراهم زود دعوت کن به دنیایت

((خداحافظ تو ای همپای شب های غزلخوانی))

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
شبير
0
0

سلامو درود خانم محمدی عزیز خیلی زیبا بود مرحبا جسارتا این وزن این مصرع یکم خواندنش برام سخت بود جوابم این سکوتت نیست٬ای من…پس مرا دریاب  

user image
فرشته محمدی
0
0

سلام ممنون از لطفتون... -باید حرف (ت) در (نیست) باید به(الف) در (ای من) وصل بشه... وزن شعر هست(مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن) موفق باشید

user image
هاشم مومن
0
0

خانم محمدي واقعآ دست مريزاد احسنت چقدر روان زيبا پر طراوت ،هم مفتون و هم مجنون وهم سرگردان زيبايي و محو الفاظ و كلامات از دل برخواسته شما شدم كه چقدر بدلم نشست <راه خرابات است اين بي پا شدي با سر برو يعني گرفته شعله شوقت زسر تا پا بيا> هميشه دل زنده و سلامت باشيد

user image
فرشته محمدی
0
0

سلام بسیار ممنونم...لطف دارید

user image
رعنا امیریان
0
0

سلام  فرشته ي زيباي من!

بسيار عالي!

به مذاق بنده كه بسيار خوش آمد

دست مريزاد

user image
فرشته محمدی
0
0

سلام رعنا جان ممنون از حسن نظرت...

user image
سهند
0
0

سلام غزل خوبی است در مصراع های سوم و پانزدهم استفاده از فرم قدیمی فعل مضارع التزامی((پربکشی)) به بافت و یکدستی زبان شعر آسیب زده است. مصراع برایت ذکر می گویم..... در تنگنای قافیه سروده شده و استفاده از کلمه میدانی به صورت نکره و مسبوق به اشاره نبودن به عنوان قافیه از استحکام شعر کاسته است. با کمی دقت و وسواس بیشتر می توانید آن را به غزل بهتری تبدیل کنید

user image
دل آرام
0
0

سلام فرشته عزیز غزل زیبای بود دلم می لرزد از ترسی ولی باید قوی باشم مرسی

user image
فرشته محمدی
0
0

سلام دل آرام جان سپاس از لطفت  

user image
اکبر شیرازی
0
0

به به فرشته خانم سلام

غزل زیبا و محزونی بود فکر کنم در رثای عزیز ازدست رفته ای سرودی دل آدم میگیره از این رفتنها

امیدوارم سالهای سال شاد و سلامت باشی

ممنون که از اشعار زیبایت ما را بی بهره نمی گذاری

user image
فرشته محمدی
0
0

سلام جناب شیرازی ممنون از اینکه وقت میذارید برای خوندن شعرها...هم شما و هم دیگر دوستان... اما باید بگم که من خودم رو جای این عزیزای داغ دیده میذارم و از زبان اونها مینویسم... بازهم سپاسگزارم

user image
شهرام زارعی
0
0

سلام ابیات شعر معمولی اند و بیتی قوی  در غزل ندیدم با احترام

user image
فرشته محمدی
0
0

سلام خیلی ممنون که وقت گذاشتید و این شعر ضعیف رو خوندید... موید باشید

user image
رضا عبادی
0
0

غزلی ضعیف و معمولیه بدون خلاقیت و ابتکار در آفرینش رویا

user image
فرشته محمدی
0
0

ممنونم تلاشم رو بیشتر خواهم کرد...

user image
اکبر شیرازی
0
0

سلام مجدد بر فرشته خانم گل

توباید با غزلهایت بدون شک و تردیدی

تمام مدعی ها را بجای خویش بنشانی

user image
فرشته محمدی
0
0

سلام آقای شیرازی چه گویم از دل سردم؟ که اشکم آمد و ترشد تمام شعر پر دردم... بگذریم... چشم

user image
اکبر شیرازی(پاسخ به نظر فرشته محمدی )
0
0

سلام فرشته خانم بسيار عزيز يك جواب ديروز برات نوشته بودم نميدونم چرا ذخيره نشده الان سعي ميكنم با موبایل بنويسم اگه بشه فرشته ، آسمان جايت ولي اهل زمين باشي تو با اين منزلت، بانو نبينم دل غمين باشي غزلهايت همه عالي پر از احساس و پر معني نباشد انتظاري جز همين كه بهترين باشي

user image
فرشته محمدی(پاسخ به نظر اکبر شیرازی )
0
0

سلام سپاس از مهرتان آقا ولی دیگر نمیدانم چه گویم از دل خونم که بدجوری پریشانم

user image
کریمی
0
0

سلام و درود بر شما بانوی گرامی؛

سروده ای پر احساس است.

user image
فرشته محمدی
0
0

سلام جناب کریمی سپاس از لطفتون...

user image
عیار
0
0

سلام و درود خانم محمدی عزیز

مرحبا

احسنت بر شما

عذر خواهی میکنم که دیر خدمت رسیدم

user image
فرشته محمدی
0
0

سلام جناب عیار ممنون دار شما هستم.دیر یا زود اهمیت زیادی نداره... مهم اینه که بازهم وقت صرف میکنید... موفق و موید باشید یاعلی

user image
محمد محسن خادم پور
0
0

خانم محمدی عزیز با سلام حداقل چهار بار این شعرتان را خواندم ایده ی شعر خوبست اما در طول شعر ارتباط بین اجزا ی شعر مرتبا دچار دگرگونی است برای مثال چه اتفاقی می افتد که این بیت "چه سودی دارد این اصرارهایم؟آه میدانم توهم غمخوار ماهستی…توبیش ازمن پریشانی" بعد از این بیت" جوابم این سکوتت نیست٬ای من…پس مرا دریاب نمیخواهی که این آخر دلم را هم برنجانی؟ " سروده میشود بیت مابین این دو بیت هم که مثل ابیات قبلی حکایت ازترس است ناگفته نماند که در غزل قدما بسیار دیده میشود که  بین سطور غزل ارتباط عمودی وجود ندارد و یا به سادگی قابل تشخیص نیست ، اما در شعر شما که روایت گونه است و یا بزبانی غزل مثنوی است این موضوع قابل تامل است ونکته آخر اینکه جسارت شما برای تمرین دادن احساستان در عرصه های نوگرانه قابل  احترام و مهم است قطعا آینده ی روشنی در انتظار شماست لطفا درس و مشق و کنکور فراموش نشود دختر عزیزم

user image
فرشته محمدی
0
0

سلام ممنون از نکاتی که گوشزد کردید... این شعر باهر ایرادی که داره ولی نمیدونم چرا خیلی به دل خودم نشسته.تا حالا خودم خیلی خوندمش و باهربار خوندن اشک بود که... اما از نظر فنی بعدها بهش خواهم پرداخت.چون چند وقتیه که به هیچ چیز علاقه ندارم.نه شعر نه درس و نه......... بازهم سپاس یاعلی