بر لبم مهر سکوت و در دلم فریادها
پسته ای لالم میان خنده ی دلشادها
سهم من گریه ست، حتی در دل سبز بهار
آسمانم، جایگاه رعد و ابر و بادها
زندگی تنها دویدن بود در دست قفس
خوب می فهمند این احساس را آزادها
آهوی دلخسته ی دشتم، اسیر بی کسی
عاشق بندم، کجا هستید ای صیادها؟
روزگاری تلخ پشت پلک شیرین کارهاست
شاعرانی خسته اند اینجا همه قنادها
□
شاعری درد است این را تازه فهمیدم ولی
کاش می گفتند قبل از این به من استادها
- سلام. با کلی دلتنگی دوباره اومدم به دیدار غزلسرا و دوستان قدیمی -