خط به خط می نویسم، نامه ی آخرم را
تا که شاید بخوانی، صفحه ی دیگرم را
دوستت داشتم که، سر سپردم به عشقت
آخ... یک سنگ بودی، که شکستی سرم را
مثل گنجشک ها در شوق پرواز بودم
دست بی رحمت اما، چید بال و پرم را
زیر بارانم و چتر بر نمی دارم از ترس
ترس اینکه ببینی چشم های ترم را
خسته ام بس که از عشق بس که از تو نوشتم
پاره کردم دوباره کاغذ دفترم را...