می بینم
تا هوا گشته است آلوده
همه جا را غبار می بینم
چشمهایم شده کمی کم سو
استکان را تغار می بینم
چونکه بانگ کمانچه می آید
شکل آن را سه تار می بینم
چهچهه دلنشین بلبل را
خس خس و قار و قار می بینم
گیج گردیده ام سر بازار
محسنی را حصار می بینم 1
ابتدای سه راه و شکرایی 2
پاتوق صد قرار می بینم
جمله های قشنگ مسولین
جملگی را شعار می بینم
نرخ بنزین و گاز سی ان جی
بار بر روی بار می بینم
کابل و قندهار و شهر هرات
جملگی را مزار می بینم
خاله اشتون ز سوی اسراییل
تحت زور و فشار می بینم
ناله های حزین و جانفرسا
بر فراز منار می بینم
لاله در دامن گل میمون
خجل و شرمسار می بینم
سر گروهبان و افسر و سرباز
همه را استوار می بینم
چون گرفتم جواز و پروانه
خواب پایان کار می بینم
گله ی گاو و گوسفندان را
هم شبیه قطار می بینم
دختر دکتر گلین باجی
خانم خانه دار می بینم
چون نگه می کنم به بادمجان
شکل آن را خیار می بینم
سوسک ها را شبیه دایناسور
کرم را همچو مار می بینم
دره ی با صفای مودر را 3
مثل دروازه غار می بینم
نسل فعال را ز پیر و جوان
همه مشغول کار می بینم
چون نظر می کنم به مرغ و ملوچ 4
قمری و غاز و سار می بینم
سبد پر ملاط کالا را
لایق روی یار می بینم
بازوان ظریف در میدان
محکم و استوار می بینم
همه را در لباس پوشیدن
فارغ از عیب و عار می بینم
چون نشیند حسن به روی چمن
پشت او آشکار می بینم
پوشش موی نازنینان ر
هم یکی از هزار می بینم
صبح تا شب حواله بر گنجشک
شاخه های چنار می بینم
قلم تیز هاشمی را نیز
نیش و دندان مار می بینم
1-محسنی و حصار دو خیابان معروف اراک
2- سه راه و شکرایی دو محله در بالا شهر اراک
3- دره ی مودر دره ای زیبا در کوههای غرب اراک
4- ملوچ در لهجه ی اراکی به گنجشک گفته می شود.