bg
اطلاعات کاربری مصطفی رحیمی نیا

تاریخ عضویت :
1391/09/18
جنسیت :
شهر :
کشور :
ایران
آخرین اشعار ارسالی
مصطفی رحیمی نیا
مصطفی رحیمی نیا
1396/01/13
289

بازهم تقدیم به استادحاکی ، البته ایشان حتما به بزرگواری
جسارت بنده را خواهند بخشیدانشاالله...

از عشق  حکابتی ز آدم دارم
احساس خوشی با تو مجسم دارم
از لحظه ی آشنایی ات حضرت عشق
خوشحالی مفرطی دمادم دارم

سیزدهم فروردین 96
اهواز - راه آهن کارون

مصطفی رحیمی نیا
1396/01/12
282

سلام خدمت همه سرورانم
رباعی زیر را اگرچه درویشانه ای بیش نیست تقدیم می کنم به حضرت استاد ، جناب آقای حاکی عزیز وارجمندم.

عید آمده باز من تورا کم دارم
هم شادی وآرزو و هم غم دارم
یک عمر گذشته از من واما باز
یک حالت برزخی مبهم دارم

فروردین 96 اهواز

مصطفی رحیمی نیا
1396/01/10
288

باید آموخت به دل رسم وفاداری را راه عاشق شدن و فلسفه یاری را زندگی سخت ترازآنچه که بایدشده است باید آموخت شکیبایی اجباری را کارفرما که نداند روش بهره وری خون دل میدهد آن کارگر کاری را ساکنان ده ما اهل تجارت شده اند کاش می گفت کسی علت بیماری را عاشقی بازاگر رونق بازار شود می فروشند همه میوه انباری را بازهم تاجرغم آمده غافل بکند این دل عاشق سودای دل افگاری را باید از شنبه آینده ببندم چشمم بلکه آدم بکنم این دل بازاری را باز پژمرد دلم... باز کسی آه کشید؟ چاره باید بکنم این تب غمخواری . بهمن 95/اهواز مصطفی رحیمی نیا
مصطفی رحیمی نیا
1395/12/23
280

دل عشوه نازک زنی را تا برد
جان درهوس خوردن سیبی افسرد
بی فایده بود اجتهادت آقا
سالوس شدیم و باغ ایمان پژمرد

مصطفی رحیمی نیا
اهواز- 95/12/22

مصطفی رحیمی نیا
1395/12/08
304

باید آماده شوم ، تا بروم
تا ازاین برهه بیجا بروم

تکیه برباد موافق بکنم
بروم ...تا ته دنیا بروم

باهم آغوشی باران بهار
تا خروش دل دریا بروم

باید از وحشت فرعون دلم
با عصا و ید بیضا بروم

ازدل آزاری صبح نوروز
تا غروب شب یلدا بروم

دلم از غربت این شهر گرفت
به هواخواهی صحرا بروم

پر از این دلهره ی بی کسی ام
پرم از؛ هان؟ نروم؟ یا بروم؟

بهتر آن است که حالابروم
بی کس و بی دل و تنها... بروم

مصطفی رحیمی نیا
اهواز- 6/12/95

مصطفی رحیمی نیا
1395/12/06
201

ما مست می الست هرگز نشدیم ما عارف حق پرست هرگزنشدیم با این همه شادیم که درکارجهان مغرور به آنچه هست هرگزنشدیم مصطفی رحیمی نیا - 16/11/94 اهواز - راه آهن کارون
مصطفی رحیمی نیا
1395/12/04
270

کولی وش من بیا مرا دلخون کن چشمان مرا زاشک غم جیحون کن با پرتو مهر خود دل خامم را چون روح کویر یا دل هامون کن ازجادوی خنده ات مرا افسون کن هرلحظه بیا درد مرا افزون کن بی آنکه بخواهی که ازآن طفره روی حال دل من مثل دل مجنون کن مصطفی رحیمی نیا اهواز – بهمن 95
مصطفی رحیمی نیا
1395/12/03
196

مصطفی رحیمی نیا
1395/11/28
212

عمری است که برسر دوراهی بودم در راه غلط هر چه بخواهی بودم در واقع اگر بخواهم اقرار کنم باید که بگویم اشتباهی بودم مصطفی رحیمی نیا - اهواز. 95/11/13
مصطفی رحیمی نیا
1395/11/26
202

بازیچه ی دست روزگاریم همه از بخل زمانه در فراریم همه با اینهمه آشوب که دردوره ی ماست پیداست که ازچه بی قراریم همه مصطفی رحیمی نیا. اهواز 95/11/10
مصطفی رحیمی نیا
1395/11/19
218

باید آموخت به دل شیوه ی دلداری را رسم عاشق شدن و فلسفه ی یاری را زندگی سخت ترازآنچه که بایدشده است باید آموخت شکیبایی اجباری را... مصطفی رحیمی نیا راه آهن اهواز 95/10/30
مصطفی رحیمی نیا
1395/11/16
249

آهنگ زمان صدای آژیر شدست بااینهمه غم جهان چه دلگیرشدست اینگونه که اصرار به نا حق داریم پیداست برای عاشقی دیر شدست راه آهن اهواز 95/10/19
مصطفی رحیمی نیا
1395/11/14
271

اوضاع جهان این همه درهم که نبود با آن همه کمبود به دل غم که نبود شاید کمکی اگر حسادت می کرد ! همسایه ولی دشمن آدم که نبود مصطفی رحیمی نیا راه آهن اهواز - 95/10/19
مصطفی رحیمی نیا
1395/11/11
200

ناگهان یکروز فصل رفتنم آغاز شد شاهراه آرزویم پیش رویم بازشد باز کردم عاقبت از پای جانم عقده را این پرستو عاشقی را باز درپروازشد نکته ای گفتی مرا یکشب که بعدازآن دلم باشقایق ها وباران ، با زمین همراز شد گفتی ازروی تفرج فالی ازحافظ بزن همقدم دل باشعور شاعر شیرازشد؛ دامن دوست به صدخون دل افتاد به دست...* خواب می بینم خدا...یا واقعا اعجازشد گفته بودم دل نمی بندم به روی هیچکس دل ولی تا مرگ اسیرسحر چشمی نازشد زیرچشمی دیدنت، باخنده پنهانی ات! درنتیجه عاشقت هم شاعری طنازشد مصطفی رحیمی نیا اهواز-95/10/30 *حضرت حافظ
مصطفی رحیمی نیا
1395/11/08
216

از عمر چه باقی است که مهمان شماییم تا کی برسد ما غزل مرگ سراییم رفتند رفیقان و غریبانه و غمگین ما منتظر لابد بی چون و چراییم راه آهن اهواز 95/11/7
مصطفی رحیمی نیا
1395/11/05
197

لب باز کن و درشب رویایی من تا صبح برایم از خودت حرف بزن بانوی غزلسرای باران ، لطفا .. پروا مکن وسکوت خود رابشکن راه آهن کارون- 95/10/30
مصطفی رحیمی نیا
1395/10/26
239

مشتاق که بار دگرآمد جمعه از یار ولی بی خبرآمد جمعه هرلحظه دلم چشم براه توولی افسوس دوباره به سرآمدجمعه جمعه . 95/10/10 پنج عصر ****************** با بوسه ی داغ تو زمستان هیچ است با مامن آغوش تو ، طوفان هیچ است با این همه الطاف که در دیدن توست آغاز بهار و لطف باران هیچ است راه آهن کارون 95/10/9 ************************ تا هستی ما ز عشق پودی دارد از هستی ما عشق وجودی دارد در قحطی عاشقی، سخندانی ما با اینهمه تکروی چه سودی دارد؟ راه آهن اهواز. 95/10/13 *********************** باغیر تو دلبری چه سودی دارد؟ بی عشق توهمسری چه سودی دارد؟ وقتی تو نباشی طرف صحبت من با حوریه یا پری چه سودی دارد؟ راه آهن کارون 95/10/11 *********************** با عشوه ی خود باز پریشانم کن یک بوسه ی گرم وناب مهمانم کن در سردی دی ماه به مرداد تنت آتش بزن و باز زمستانم کن راه آهن کارون . 95/10/11 ************************** فریاد بزن مرا...پریشانم کن انگشت نمای جمله یارانم کن یکبارمرا به عشوه دعوت کردی! این بار بیا و بوسه بارانم کن راه آهن کارون . 95/10/11 ********************** غم درهمه ی زمانه تکثیر شدست گل از نفس باد صبا سیر شدست پایان زمان، جهان زمین گیر شدست انگار خدا از همه دلگیر شدست 95/10/15 اهواز. مصطفی رحیمی نیا
مصطفی رحیمی نیا
1394/09/02
204

دشواراست باور باور دیگران ، اگرکه باور کرده باشیم اشتباه بودنش را ! ازاحترام اما اگر بارور نبوده باشد وجودمان ، نهایت محصولمان جدل است...
مصطفی رحیمی نیا
1394/08/07
258

همیشه لحظه های بی توبودن را درآزارم من ازاول به این بیماری مزمن گرفتارم سکوت تلخ همراهان، هجوم وحشی غفلت چه دردی بدترازاین درد جانسوزی که من دارم ( هوابس ناجوانمردانه سرداست ای مسیحادم )* من ازشبهای سرد این زمستان، سخت بیزارم اگرچه خنده روزم موکد کرده تزویرم تمام حجم پوچم را شبانه اشک می بارم خدارایک نفس یک جرعه آرامش امانم ده تومی دانی که ازفرمان چشمانت ابا دارم من نومیدسرگشته دوباره کاش می دیدم که درفصل شکوفایی نهال عشق می کارم ( گرم یادآوری یانه من ازیادت نمی کاهم تورامن چشم درراهم)*تو راهرلحظه سرشارم *اولی تضمین واشاره ای به شعر زمستان اخوان ثالث ودومی مربوط به نیمایوشیج(تورامن چشم درراهم) هست اهواز-راه آهن کارون ۹۴/۸/۵
مصطفی رحیمی نیا
1394/08/07
200

همیشه لحظه های بی توبودن را درآزارم من ازاول به این بیماری مزمن گرفتارم سکوت تلخ همراهان، هجوم وحشی غفلت چه دردی بدترازاین درد جانسوزی که من دارم ( هوابس ناجوانمردانه سرداست ای مسیحادم ) من ازشبهای سرد این زمستان، سخت بیزارم اگرچه خنده روزم موکد کرده تزویرم تمام حجم پوچم را شبانه اشک می بارم خدارایک نفس یک جرعه آرامش امانم ده تومی دانی که ازفرمان چشمانت ابا دارم من نومیدسرگشته دوباره کاش می دیدم که درفصل شکوفایی نهال عشق می کارم ( گرم یادآوری یانه من ازیادت نمی کاهم تورامن چشم درراهم) تو راهرلحظه سرشارم پرانتزها، اولی تضمین واشاره ای به شعر زمستان اخوان ثالث ودومی مربوط به نیمایوشیج(تورامن چشم درراهم) هست اهواز-راه آهن کارون 94/8/5