شده خاموش چراغ خانه خنده هایم به لبم خشکیده همه جا غرق سکوت است امشب عطر مادر همه جا پیچیده مونسم گریه شده ازآن روز این وفا نیست که تنها رفتی اشک من را تو ندیدی مادر پر کشیدی و از اینجا رفتی مانده ام خسته در این خلوت خویش کوه غمها شده هم آغوشم باز برگرد و تو لالایی را تا سحر زمزمه کن در گوشم مادرم کاش خودت میدیدی کودکت خسته دل و غمگین است مادرم، کاش تو میدانستی این غم و درد چقدر سنگین است آمدم باز به چشمی پر خون بر مزارت همه شب بنشینم این چه دردیست نمیدانم من هق هق و اشک شده تسکینم بعد تو پوچ شده ثانیه ها غم سختیست جدایی مادر سنگ قبرت شده خیس از اشکم من یتیمم تو کجایی مادر همه شب منتظر مرگ شدم از غم بی کسی و بدبختی مادرم کاش تو میدانستی بعد تو مرده گل خوشبختی نیمه شب رفت وسحر آمده باز پرِ درد است وجودم مادر میسپارم به خداوند تو را تا شب بعد و غروبی دیگر