در آسمان ها عشق راابراز کردی
در اوج بر بال فرشته ناز کردی
قلاب چشمان تو صیادزمان شد
وقتی برای پرزدن پرواز کردی
یک پیکر بی دست بودی کنج سنگر
بی بال، ناگَه اوج را آغاز کردی
با خون حنا بستی ولی تنها وبی کس
آغوش خونالود را انداز کردی
در ماورای این زمین با بی زبانی
با محرم رازت چگونه راز کردی
صدها ستاره رد پایت را به معراج
دیدند تن را پاره پاره ساز کردی
صد خاطره از تشنگی همدوش باتو
کامی برای تشنگانت باز کردی