bg
نزول خاطرات
شاعر :‌ عبدالقادر صالحی طبس
تاریخ انتشار :‌ 1392/02/13
تعداد نمایش :‌ 28

در دست، تکیه گاهِ عصا جلوه می نمود

بربام، برفِ رنج هایش نقش بسته بود

درپشتِ قابِ عینکش آن چشمه های نور

کم سو ببین آن استخوان هایش شده کبود

در کوچه ی بی ادعّا بر سنگ تکیه بود

نشناختم، امّا مرا شناخت او چه زود

سمتی رها نمود مرادر بغل گرفت

او تکیه گاهِ خویش را پیدا نموده بود

قلبی که می تپید با نزولِ خاطرات

اندیشه ای که باز هم صدها غزل سرود

در قدر او چه هدیه ای را می توان نوشت

برقابِ او نوشته ام استادصددرود

....

تقدیم به تمامی کسانی که از آنان آموخته ام....

………

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
شهرام زارعی
0
0

سلام دوست من شعر هم محتوای خوبی دارد هم با احساس است اما حیف که جاهایی از وزن اصلی خارج شده است بر روی کاغذ که تقطیع کنید اشکالات وزنی را خواهید دید  

user image
اکبر شیرازی
0
0

سلام آقای صالحی

احسنت قشنگ بود

فقط اگر توصیه های استاد زارعی رو عمل کنید زیباتر خواهد شد

زنده باشید