زندگی یک دردِ دندانست وبس
ساعتی در کنجِ زندانست وبس
می رود از آدمی یک لحظه آه
لحظه ای در نزدِ یزدانست وبس
عمر انسان گر شود صد سال هم
باز هم آخر پشیمانست وبس
ای که در روی زمین جایت نبود
از چه مغروری بگو آنست وبس
سعی کن تا آخرت زیبا شود
چون که آنجا خانه ی جانست وبس
پادشاهی کن در این عالم بسی
چون که حشرت با سلیمانست وبس
خدمتی کن از برای بندگان
زین عمل دیدار سبحانست وبس
یک دلی را گر به دست آری فلان
باز دستت بوسه بارانست وبس
شکر کن بردرگه رب جلیل
چون که اورحمان ومنّانست وبس
می گذارد برسرت تاجی زنور
ای پسر این اجر قرآنست وبس