وقت غروب آسمان را دیده ای؟! ابرها را دیده ای؟! خورشیدوهمکارانش ،هم انگارتو را می شناسند انگارازچشم هایت خبر دارند خورشید قطعا تو را دیده من و چشم های غم دیده من و این سر شوریده همه را با نورش درغروب نقاشی کرده فقط نمی دانم چرا .. چشم های تو را خیره به من نکشیده ؟! چرا ... تو را ازمن ، دورترکشیده؟!