مؤذن ساعت پیش بود اذان گفت نده وقت طلایت را هدر مفت برو از چه نشستی مات و حیران برو وضو بساز شیطان شود سست زبانم لال رود شیطان تو جلدت تو را هر دم فرستد سر یک پست که بعد آید نشیند در کنارت که در گوش تو خواند با توأم دوست مبادا گوش کنی بر حرف دشمن جهنم را خدا پر کرده از اوس خدایا گوچ کردم وای بر من تمام عمر خود را پوچ کردم وای بر من در آن سن جوانی گفت جوانم نذاشته من نمازم را بخوانم تو اینقدر وقت داری تا بخوانی که من قولت دهم عقب نمانی در آن سن نود بود که رسیدم دنبال جا نمازم میدویدم بگفتا جانماز و دل غمینی حالاحالا تو بر روی زمینی بدان یک کمکی تو پیر گشتی ولی اینقدر چرا دلگیر گشتی بدان عمرت که بیش از عمر نوح باد مکن دل را غمین باشو تو دلشاد خداوندا چرا زودی بمردم که از عمر خودم سودی نبردم خدایا کوچ کردم وای بر من تمام عمر خود را پوچ کردم وای بر من گه شیطان آید آن لحظه کنارت زند قهقه به چشم اشکبارت برو شیطان مرا ناکام کردی که شرت را برام اتمام کردی گه دانسته چرا من گوش بودم تو گربه بودی و من موش بودم مرا با خود به هر جایی کشاندی مرا آخر به خاکستر نشاندی خدایا من ندارم راه چاره؟ خدایا مهلتی بر من دوباره خدایا عفو کن بر دلشکسته که شیطان زیر پای من نشسته خدایا طاقت سوختن ندارم در آتش طاقت پختن ندارم خدایا رحم کن بر من ضعیفم که شیطان لعین هم شد حریفم