بهار قران بشتاب که هنگامه مهمانی یار است قران و دعا را به خدا فصل بهار است در باغ عبادت گل صد رنگ شکفته آوای مناجات چو گلبانگ هَزار است گلدسته مسجد شده غرق از گل لبیک قاری به لبش آیه ای از لیل و نهار است چون صاحب این سفره بود قادر اکبر مهمانی او بهر صغار است و کبار است غالب شده بر ما اگر اهریمن ظلمت این پنجره نور سوی آن شب تار است شد از قدمش مسجد و محراب چو گلشن هر چند که محراب من ابروی نگار اشت بردار تو این باده و این جام که ما را بر باده کوثر به علی قول و قرار است غلامرضا هاشمی 1390