bg
مرد آشنا
شاعر :‌ عبدالقادر صالحی طبس
تاریخ انتشار :‌ 1393/09/20
تعداد نمایش :‌ 30

با سلام خدمت تمامی دوستان غزلسراپس ازمدتها با سردوه ای به حضور سبزتان آمده ام از تمامی دوستان پوزش می خواهم امیدوارم همواره پیروز وموفق باشید

مردآشنا كوچه ها غم ، ناله هادارند باز كودكان دردو بلا دارند باز درشبي آرام ،اما پر تپش مادران دست بردعا دارندباز اهل خانه در سکوتی مرگبار لحظه هایی پرصدادارند باز مي رود شب ،ماه پنهان ميشود ناله های بینوا دارند باز درعطش سوزندامابازهم چشم بردروازه هادارند باز درميان آن همه تاري شب کوبه های در صدادارند باز عابري در آن سياهي باربر آخرآنها هم خدا دارند باز کوبه هاهریک به نوبت درصدا پشت در مولا غذا دارند باز اهل خانه حرف دل را مي زنند صدسخن با مرتضی دارند باز دور شمع مرتضي در چرخشند حلقه از پروانه ها دارند باز شب رفیق مرد عابر بوده است قصه های آشنا دارند باز

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
ولی ا..شیخی مهرآبادی (دیوانه)
0
0

جناب آقای صالحی طبس،سلام علیکم. خوش آمدیدبااین غزلِ زیبا ودلنشین....امیدواریم این حضور،غیبتِ کبری به دنبال نداشته باشد....مؤید باشید

user image
اکبر بهرامی
0
0

جناب صالحی عزیز سلام و علیکم شعری زیبایی بود احسن برادر

user image
رضا کریمی
0
0

سلام و درود بر شما؛ جناب صالحی عزیز، سروده بسیار زیبایی است.احسنت. در پناه حق باشید.

user image
عبدالقادر صالحی طبس
0
0

جناب آقای کریمی،جناب آقای بهرامی وجناب آقای شیخی: علیکم السلام ممنون از حضورتان ...موفق باشید