اندوه دیگری دارم
در زبانه کِشِ این شب .
راستی را نهاده ام
و مشقّت را پیشه .
از آب لبخند می گیرم
و بر بند
اشک می ریزم .
مرا عاجزانه می کاود
و من
شرمگینانه چشم می بندم .
گیره ها
به تکلیف ایستاده اند
با رِقّتی در میانه ی چشم
و ما
تلخکامانه می خندیم .
***
باد از گلوگاه می خیزد
در
فریاد می کشد
و دریچه ها
حریصانه می پایند .
می میریم
آرام
و نبودن را
در قاب ها
نشانه می گیریم .
_____________________
95/7/30
جناب آقای خانمحمدی عزیز، سلام علیکم. .......................................................... راستی را، نهاده ام و..... مشقّت راپیشه... ازآب لبخند می گیرم وبربند،....اشک می ریزم... ............................................. حقیقتِ احوالِ مردمِ روزگارِ ماست.....گرچه، بیشترِ اوقات: گیره ها،... به تکلیف ایستاده اند.... با رِقتّی درمیانه ی چشم... وما، تلخکامانه، می خندیم.... ............................................. والبته این خندی ه تلخ ....برگریه های خودِ ماست......که شاید هم گاهی.....(گریه ی) بر(خنده )خواهدبود... به هرحال....حالِ عجیبی ست....واماندگی درمیان این همه حیرت ....که خود برخود ،هموارکرده ایم....... خسته نباشید بزرگوار.........ودستمریزاد...موفق باشید
سلام استاد در پای اشعار، شخصاً گاهی پیامی می نویسم به نشانِ همسویی . اما شما همراهی می فرمایید و البته « دست گیری» سپاسگزارتان هستم
می میریم آرام آرام و نبودن را در قاب ها نشانه می گیریم درود بر جناب خانمحمدی عزیز شعر بسیار زیبائی از شما خواندم و لذت بردم سپاااااااااس خورشید اندیشه هاتون تابان
سلام استاد بزرگ نیای عزیز حضور شما باعث افتخار است . ممنونم از محبتتان
سلام جناب خانمحمدی عزیز شعرتان قوی ، نغز و فاخر است . دمتان گرم و دلتان خوش.
سلام جناب خان محمدی عزیز شرمگینانه چشم بستن ما تکلیف گیره ها را کم نکرده بل بر حرص دریچه ها افزوده است . ما می میریم آرام آرام ولی قاب ها برای همیشه خالی نمی مانند. نشانه ها در بی نشانی متولد می شوند. بهره مند شد م از زلال اندیشه و طراوت باورتان برقرار باشید
سلام و درود بر شما؛ جناب خانمحمدی عزیز، سروده بسیار زیبا و جالبی است. احسنت. در پناه حق باشید.
سلام بر شما استاد کریمی عزیز مرحمت فرمدید. ممنونم از حضورتان
سلام دوست من زیباست
سلام و سپاس جناب فلاح عزیز