bg
مسافر زخم
شاعر :‌ حمید میرمعزی
تاریخ انتشار :‌ 1393/02/11
تعداد نمایش :‌ 225

وقتی از راه رسید

نه کسی زخمی بود

ونه حتی سرباز

به تکان‌خوردن انگشت بروی تن هر ماشه رضایت می‌داد.

وقتی از راه رسید

پشه‌ها شیر شدند

و مکیدند فراوانی را

ازمیان رگ آینده ما.

وقتی از راه رسید

باغ را زلزله بُرد

آسمان درد نوشت

و رضایت‌مندی

چه تَرَک‌های بُزرگی برداشت.

وقتی از راه رسید

پیری ازگوشه انباری متروک آمد

به تناسب چسبید

چون تعادل شاید

بین ما لَق می‌زد

که پس‌از کوتاهی

همه‌جا گُنبد مسجدهامان

سخت درگیر به بیماری کمبود کبوتر بودند.

وقتی از راه رسید

دونفر می‌گفتند

که کلاغی مشکوک

به تن زرد قناری پیوست

و شبانگاه به اُمید نخوابیدن ما

ترس را چهچهه زد

مرگ را زمزمه كرد

وقتي از راه رسيد....

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
موسی عباسی مقدم
0
0

سلام بزرگوار بسیار زیبا بود

user image
حمید میرمعزی
0
0

سپاسگزارم جناب مقدم عزيز

user image
رضا کریمی
0
0

سلام و درود بر شما؛

میلاد حضرت امام محمد باقر صلوات الله علیه مبارک باد.

جناب میر معزی عزیز، سروده بسیار زیبایی است. احسنت.

در پناه خداوند متعال باشید.

user image
حمید میرمعزی
0
0

از لطف شما بسيار ممنونم. پاينده باشيد

user image
میثم دانایی
0
0

درودبرشما...

user image
حمید میرمعزی
0
0

سپاسگزارم جناب دانايي عزيز

user image
مریم آرمان پور
0
0

عالی بود استاد میر معزی

user image
حمید میرمعزی
0
0

ممنونم خانم آرمانپور گرامي.

user image
اکبر شیرازی
0
0

درود بر آقای میرمعزی

شعر زیبایی بود ولی راستش مبهم بود شاید هم من متوجه منظور نشده باشم

سربلند باشید