bg
طلب مرگ
شاعر :‌ مجید شاکری حسین آباد
تاریخ انتشار :‌ 1392/04/24
تعداد نمایش :‌ 352

صورتم زرد است وقلبم خون شده شاخه ای خشکم کجاست آن برگ من میکشم منت دوباره از اجل تا که نازل گردد امشب مرگ من بارالاها درد و ماتم تا کجا؟ پشت من از ضربه ی غمها شکست قایق شادی در این دریای درد زیر موج سخت ماتمها شکست بارالاها من چه ظلمی کرده ام سرنوشتم رنگ بدبختی گرفت؟ یا بگو بر من گناهانم چه بود طالعم را غصه و سختی گرفت؟ آمدن در این جهان فانیت میل من یا انتخاب من نبود در دعا میخواهم از عمق وجود مرگ خود را با تمام تار و پود من اگر در نطفه مدفون میشدم این جهان رنگ سیاهی میگرفت؟ یا جهنم غرق در گلهای سرخ؟ یا بهشتت را تباهی میگرفت؟ پس دلیلت را بگو بر من خدا من شدم سرگرمیِ روز و شبت؟ لذتی دارد که زجرم میدهی؟ یا شدم کافر به دین و مذهبت؟ خسته ام دیگر از این ماتم سرا خسته ام، مردن برایم آرزوست سهم من همیشه از الطاف تو رود اشک و درد و بغضی در گلوست منتظر هستم بیا در خانه ام ای اجل ای مونسِ شیرین من تا که پایان آید این رنج و عذاب مرگ من، شاید شود تسکین من

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
ولی ا...شیخی مهرآبادی(دیوانه)
0
0

جناب آقای شاکری عزیز،سلام علیکم.خیلی زیباست وازنظرمحتوا،درنوع خود جالب.فقط اگربرمن ببخشید،درنیم بیت..(سهم من همیشه......،ازوزن خارج شده اید مگراینکه  (همیشه )مشدد خوانده شود،که البته آنهم زیاد دلچسب نخواهدبود میتوان مثلا گفت   (سهم من پیوسته از الطاف تو....) شرمنده.....درپناه حق....

user image
رعنا امیریان
0
0

سلام آقا مجید آفرین تبارک الله...

user image
شهرام زارعی
0
0

سلام به شما شعر خوب و غمگینی سروده اید لحظه ای به یاد اشعار فروغ و کارو افتادم موفق باشید