شب شد و آسمان دل ابریست روی چشمم غبار باران است در میان سکوت تنهایی قلبم از رفتنت پریشان است رفته ای و عذاب این دوری ذره ذره شکست و آبم کرد آتش درد این جدایی باز همنشین شراب نابم کرد کاش میشد از این همه احساس قطعه های ترانه میگفتم کاش قبل از ظهور چشمانت در دل سرد گور میخفتم کاش میشدکه درد عشقت را از دل ساده پاک میکردم کاش آن خاطرات شیرین را طعمه ی قلب خاک میکردم کاش میشد،نمیشود اما عشق در قلب من نمیمیرد تا ابد گر چه از تو بیزارم باز قلبم بهانه میگیرد