من گمان می کردم دل او هم مثل من شفاف است ... ساده است ... حرف هایش راست است .. من گمان می کردم دل آدم ها هم مثل گنجشک ، کوچک مثل برگ است ، مثل عروسک گمان می کردم مثل این هاست اما ... من نمیدانستم دل هرکس دل نیست !! دل هرکس دل من نیست من نمیدانستم گرگ ها شکل گل ها گشتند کفتارها مثل بلبل شده اند من نمیدانستم می شود هم سرد شد ... می شود هم طرد کرد ... می شود هم نامرد شد ... نامردی کرد ... اما شد ... چون من نمیدانستم دل هرکس ، دل نیست!!