bg
زخمه
شاعر :‌ حمید میرمعزی
تاریخ انتشار :‌ 1393/02/19
تعداد نمایش :‌ 225

سالهايى چه دراز 

ناله‌هايى چه بُلند 

كودكانى چه يتيم 

مادرانى چه نژند 

انتظارى چه مهيب 

بعدازآن كوچ حيات 

بعد آن روز وداع 

حس دلگير غروب 

زخمهايى چه عميق 

بر تن خسته شب 

كاوشى سخت و غريب 

پى يك دانه نور 

بين تاريكى محض 

پي يك ريشه تر 

زير هر خرمن خُشك 

بين صدسال اسير 

مانده دربند زمان 

   ********

مردهايى چه دروغ 

پنجه‌هايى چه ستبر 

بر گلويى به شكيبايى سنگ 

سالهايى كه گذشت 

كه به اندازه سنگينى كوه 

و به تاريكى و اندوه ستم 

بر دل ساده ماست.

ساختارى چه غلط 

بسترى سرد و كثيف 

كودكى را كه نزادش مادر 

سُخنى را كه نگفتى هرگز 

لحظه‌اى را كه نيامد ديگر ....

 

 

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
ولی ا..شیخی مهرآبادی (دیوانه)
0
0

جناب آقای میرمعّزی،سلام علیکم.بسیار زیباست ومتفاوت ،هم ازنظر معنا وهم سُرایش.خسته نباشید.

user image
حمید میرمعزی
0
0

جناب مهرآبادي عزيز ممنونم كه خوانديد و سربلندم ازاينكه هم توانسته‌ام متني متفاوت بنويسم كه مقبوليت لازم را نيز داراست. سپاسگزارم.

user image
محمد محسن خادم پور
0
0

سلام بنده هم نظرم اين است كه كار متفاوتي است از نظر سطر بندي و .............. زنده باشيد

user image
حمید میرمعزی
0
0

جناب خادم‌پور گرامي بسيار خرسندم كه مطبوع طبع شما قرارگرفت. سپاسگزارم كه خوانديد.

user image
مریم آرمان پور
0
0

خسته نباشید

user image
حمید میرمعزی
0
0

سركار خانم آرمانپور عزيز، سپاسگزارم كه خوانديد. البته هرگز از نوشتن چنين لاطائلاتي خسته نشده‌ام! گمان هم نميكنم شما نيز بعنوان يك شاعر هرگز خستگي را دراين مقوله تجربه كرده باشيد.... ممنون

user image
مریم آرمان پور(پاسخ به نظر حمید میرمعزی )
0
0

استاد منظور از خسته نباشید همان خدا قوت بود!!! نوعی دلگرمی ...

user image
حمید میرمعزی(پاسخ به نظر مریم آرمان پور )
0
0

تنها جهت مطايبه و شوخي بود. سپاس كه خوانديد و نظر داديد....

user image
موسی عباسی مقدم
0
0

سلام میر معزی عزیز این شعر از بهترین اشعار شما بود که خواندم

user image
حمید میرمعزی
0
0

سربلندم كه مطبوع طبع شما قرار گرفت. سپاسگزارم....