bg
ترانه ی احساس من
شاعر :‌ آرزو حاجی خانی
تاریخ انتشار :‌ 1392/10/27
تعداد نمایش :‌ 502

آغازشد ترانه ی احساس من به تو
آنجا که جای باد به باغم رسیدی و...
در امتدادِخط لبانم کشیدمت
دیدم میان حادثه با من دویدی و...

قسمت نمی شود که برایم غزل شوی
باهرهجای خیس به حالم بباری و...
چون بوسه های شرجی آغاز عاشقی
باهر بهانه ای به خیالم بباری و...

دلگیرم از سکوت تو دراین اتاق سرد
هی دود می دهد دل سیگار لعنتی
دلگیرم از نبودن آغوش تنگ تو
شاید که مُردم از شب دیدار لعنتی

تا عشق من به پای تو افتاده مرگبار
هرشب به حال زار خودم گریه می کنم
پامی دهم به هر هوسم توی خوابهام
برزخم های پریودم گریه می کنم

هربار،از توهّم یک بوسه مرده ام
در خواب های خسته ی پرحادثه ی رود
اشکم رسیده تا لب ِدل بستنم به تو
حقا که این حقیقت چشمان من نبود

دردی که می سرود مدام از خزان عشق
نابودکرده بود خیالات باغ را
دم می کشم میان غزل های مرده شور
شاید یکی بیاید و این چای داغ را...

مرگم کشیده شد با تصویرهای بد
بربوم های حادثه ساز نبودنت
لعنت به تو، به هرکه شبیه توعاشق است
به شعرهای واهیِ دائم سرودنت

دنیای بی کسی ست به غم هانگاه کن
به خاطرات من...و شکیبانه گریه کن
دیوار می کشم به حصار تنم... و تو
از دست انزوای غریبانه گریه کن

یادتو از بهانه ی ذهنم نمی رود
هرلحظه که به ساحل دریا کشد تورا
درگیرفصل آخر افسانه ام شدم
باید بمیرم و غم فردا کشد تورا...

...........................................................

آرزونوشت:
مریمت را به صلیب کشیده ای برتن عریان خودت
چون مردی مردود
در واژه نامه ی حسم...
حبس می شود نفست
توی خوابهات
بین صلیب های خودت
صلیب تو خودخواهی توست
صلیب تو این است که می گویی من ازتو واجب تردارم
صلیب تو واقعیت های توست
صلیب تو یک حس مشترک است
صلیب تو هر چیز مشترک است
صلیب تو یک زندگی مشترک است
صلیب تو یک شعر بی زبان است
که نتوانسته
در گلوگاه ِ مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
تمام حرفش رابزند...

 

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
رعنا امیریان
0
0

چوخ گوزه ل آرزو جان

اعلا یازیبسان...

أللر وار....

user image
آرزو حاجی خانی
0
0

سلام رعنا جان ممنون از لطف و محبت شما

user image
آرزو حاجی خانی
0
0

سلام مدیر محترم عوض  کردن نام شعر بدون اجازه ی شاعر مجاز نیست این چه مفهومی داره نام شعر کسی رو بدون اجازه ی از طرف خودمون انتخاب کنیم؟ متوجه منظورتون نشدم؟ یعنی نام شعر خیلی زشت بود؟ یعنی وجود زن با تمام چیزهایی که مربوط بهش میشه چیز زشتیه؟ اصلا منطقی نیست این کا ربرام اونم بدون اینکه با من صحبت بشه بدون هماهنگی وانتخاب ِ...کلماتی به دلخواه  

user image
مدیر سایت
0
0

خانم حاجی خانی با عرض معذرت حق با شماست ولی قبل از تعویض در شب گذشته طی نامه خصوصی به اطلاع شما رسانده شد ولی چون جوابی داده نشد به منزله ی موافقت شما در نظر گرفته و تغییر داده شد . ضمن اینکه اعتقاد داریم هر سخن راستی را هرجا نشاید گفت . در هر صورت اگر نامه خصوصی به شما نرسیده است عذر ما را بپذیرید زنده باشید

user image
آرزو حاجی خانی(پاسخ به نظر مدیر سایت )
0
0

با سلام به هر حال شما هم زحمت می کشید ما هم از قوانین سایت پیروی می کنیم نامه ی شما رو دریافت نکردم بیشتر تمایل داشتم که عنوان خط چین گذاشته بشه تا بدون هماهنگی تغییرداده بشه باز هم سپاس

user image
مدیر سایت(پاسخ به نظر آرزو حاجی خانی )
0
0

خانم حاجی خانی  سلام

با توضیحاتی که استاد عزیز جناب آقای حاکی فرمودند توضیح دیگری به نظر نمی‌رسد نیاز باشد در عین حال مجددا از اینکه پیام خصوصی به دست شما نرسیده پوزش می‌خواهیم چرا که اگر می دانستیم قطعا قبل از اطلاع به شما تغییر نمی‌دادیم ولی در عین حال اگر استاد حاکی و حضرتعالی با توجه به شناختی که دارید بلا اشکال می‌دانید اسم سابق را برگردانید که در این مورد استاد دسترسی دارند و در صورت صلاحدید اینکار را خواهند کرد ولی به نظر می‌رسد برای جلوگیری از حساسیتها بهتر است هنجارها را رعایت کنیم .

با تشکر

user image
عباس حاکی
0
0

خانم حاجی خانی گرامی…با سلام.شعر شما را به نام « زخم پریودم » صبح  خوانده بودم و گذاشته بودم که بعد از ظهر دقیق تر بخوانم.چون برایم جالب بود که بر خلاف ۴ شعر عروضی قبلی در این یکی ایراد وزنی نداشتید جز در تلفظ کلمه «حادثه» کا با تاکید بربلند بودن هجای آخر آن سروده شده است.

واما تعجب کردم که اسمش از«زخم پریودم» به ترانه احساس من  تغییر کرده بود.نمی دانم چه کسی – وشاید از مسئولین مرکز کنترل – صلاح دانستند تغییرش بدهند . ببین دخترم…ما در جامعه ای زندگی می کنیم که بر اساس موازین اخلاقی کذران دارد.و سخن علنی از اعضا و امور جنسی – بخصوص در جمع – مورد اکراه است و یک «  تابو » به حساب می اید خصوصا از جانب یک خانم.در جوامع غربی نه تنها عیب نیست بلکه در مدارس مختلط رسما تدریس می کنند  وهیج ایرادی هم بر آن نیست و این سنت آن ها است. شما مگر در ایران زندگی نمی کنید؟ آیا صحیح می دانید که در پیش پدرتان از« پریود » خو دتان سخن بگویید ؟ ممکن است خانواده هایی باشند – و حتماهم هستند – که در میان آن ها این سخنان از مناهی نباشد اما در جامعه سنت کرای اسلامی ایران آیا این تابو برداشته شد ؟ آقایی در شعر خود از« کاندم تاخیری»  گله داشت که نا راحتش می کند !  تماس گرفتند که مگر شما کلاس سکسو لوژی باز کرده اید؟ و می دانیم که در جوامع غربی  نحوه استفاده از آن را در مدارس تعلیم می دهند. شعر آن شخص را کلا حذف کردند. آنوقت شما انتظار دارید که یک خانم بگوید : « بر زخم های پریودم گریه می کنم…» و مورد اعتراض قرار نگیرد ؟ که احتمالا ممکن است چنین آزادی هایی موجب بسته شدن سایت گردد. من تعجب کردم وقتی دیدم فقط اسم شعر را عوض کردند – که تازه مورد اعتراض شما هم واقع شد- که اگر آن مصراع را تعییر ندهید ممکن است همان مصراع را حذف کنندو اگر شما باز هم اعتراض داشته باشید اصل تمام آن شعر بر داشته می شود.

و اما راجع به اوزان اشعار شما:در شعر غزل اشتباه وزنی دارید-در مریم اشتباه وزنی دارید- در قسم  اشتباه وزنی دارید -ولی این اخرین را که مورد بحث بود، بسیار ماهرانه ساختید و از نظر وزن جز در همان یک موردی که اشاره کردم مشکلی نیست.بماند در فرصتی دیگر -که اکر خواستید - موارد آن ها را یر شمارم.

user image
عباس حاکی
0
0

چرا نوشته مبسوط من زیر شعر خانم حاجی خانی حذف شده بود ؟  لا بد تغییر اسم شعر ایشان هم به همین نحو و بدون اطلاع بود! این آقای مدیر کیست که اینقدر بی منطق کار می کند ؟ من با توجه به اختیاراتی که در این سایت دارم ؛ آن را مجددا برگرداندم.و اگر مجددا حذف گردد به معنای خدا حافظی من از این سایت است.

user image
آرزو حاجی خانی
0
0

سلام استاد گرامی ممنون از توضیحات زیبای شما اینکه گاهی در نوشته هام جسارت دارم ودست خودم نیست این از ویژگیهای نوشتنمه در اولین کامنتی که زیر اولین شعری از من که خواندید خواستین سرودن اشعار موزون رو تجربه کنم وهمون انگیزه ای شد وهمیشه هم اون کامنت یادمه… ایراد و اشکالاتی توکارم دارم که در کنار شما بزرگواران به خوبی راهنمایی می شوم وبسیار خرسندم … من مایل هستم که شعرم به کل از سایت حذف بشه اگه داره مشکلی بین دوستان ایجاد می کنه درواقع راضی به جدایی و فصل نیستم واین شعر ناقص و ناچیز ارزش اینو نداره که باعث اذیت دوستان بشود بازم ممنون

user image
مدیر سایت
0
0

جناب استاد حاکی ارجمند

با سلام و نهایت احترام

به استحضار می رساند تذکر بجا و زیبا و صحیح شما به هیچ وجه از طرف مدیریت سایت حذف نگردیده و ممکن است اشتباهی در ذخیره و ارسال آن شده باشد و اگر متوجه شویم کسی چنین کاری را کرده است قطعا دسترسی اش را قطع خواهیم کرد .

با تشکر

user image
عباس حاکی
0
0

خانم حاجی خانی گرامی.من یک معلمم که جایگاه پدری دارم و هر پدر دلسوزی باید همه فرزندان خود را با مهربانی به سوی بهتر شدن هدایت و حمایت کند. من اگر نقد می کنم در واقع دارم آموزش می دهم . و چه لذتی بالاتر از این که ببینم در این مسیر موفق بوده ام . اگر شما را به نکاتی گوشزد می شوم  از روی تجاربی است که در ارتباط با شخصیت ها و اعتقادات مختلف – چه در ایران و چه در اروپا که اقامتگاه من است - به دست آورده ام. تجربه به من آموخت که ببینم در کجا ، چی بگویم. هر سخن جایی و هر نقطه مکانی دارد. اگر به نوشته من در ذیل همین شعر خودتان دقت کرده باشید توجه فرمودید که چقدر محیط ها با یکدیگر متفاوتند.آن  چه در ایران تا بو است و ممنوعیت دارد در اروپا برای آگاهی تدریس می شود. بعصی  از خانم های مهجبه وقتی به اروپا سفر می کنند به شیوه زتان آنجا لباس می پوشند. البته همه این ها بستگی به شرایط  فرهنگی و اعتفادی محیط ها و افراد  دارد . خوشحالم که خانم  فرهیخته ای هستید و زود متوجه نکات و یاد آوری ها شدید.تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

گمان ندارم که دیگر نیازی به گفتن چیزی باشد و یقین دارم که حالا خودتان بهترین معلم اخلاق و جامعه شناسی هستید.

user image
آرزو حاجی خانی
0
0

ممنون استاد گرامی متوجه شدم ...

user image
ولی ا..شیخی مهرآبادی (دیوانه)
0
0

حضورمحترمِ همه ی کلبه نشینانِ عزیز،سلام علیکم.ازهمان لحظه اوّل که این شعرراخواندم،مانده بودم ،چه بگویم وچه بنویسم..دراین دوروز بارهاوبارها آن راملاحظه کردم وهمچنان مُردّد  درتصمیم.امّا به عنوان وظیفه فقط عرض می کنم،عزیزانِ من:این حقیر درمقامی نیستم که بخواهم درباره ی رسالتِ شاعری،ووظیفه ی شاعرچیزی بگویم.آنچه مهّم است ،چه اینگونه اشعارباعثِ بسته شدن یانشدن سایت هایی مثل(کلبه ی شاعرانه)بشود یانه،آن رسالتی است  که شما عزیزان بهترازمن بدان واقفیدوپاسداشتِ این نعمتِ الهی(طبع شعر)که خداوندآنرا به هرکسی نداده است،واینکه چگونه با این نعمتِ خداداده درخدمتِ مردُم اهل شعرودوستداران فرهنگِ غنی این مملکت باشیم که همیشه باعثِ افتخارِ ایران وایرانی بوده وهست بیایید برای یک لحظه بیندیشیم و(کلاهمان راپیش خودمان قاضی کنیم) که درمقابل مردم وشعرای متّاًخر،معاصروآیندگان چه وظیفه ای داریم.دوستان جوان ما،حتما برخوردنکرده یا نشنیده اند که تاهمین چندی پیش، ازبه کاربُردنِ کلماتی مثل(مِی، مطرب، شراب، لب، بوسه،وووووووووو)هم درشعر جلوگیری می شد.آخرین کلام(خواهش)چه این سایت بازباشد یانه(که همگی دوست داریم که بازباشد وبانیان آنرادُعا می کنیم)به عنوان یک شاعر که چه بخواهیم یانه، به شکلی از دیگران متمایزیم(البته تافته ی جدابافته نیستیم)به وظیفه ی شاعری خود عمل کنیم ورعایت کنیم عفّت کلام راو،موازین اجتماعی را............والسلام.

user image
آرزو حاجی خانی
0
0

سلام استاد مهرآبادی عزیز اون چیزی که یه شاعرو برجسته میکنه واونو از دیگران متمایز میکنه، ویژگیهای مشخصه ی یک شاعره که مخصوص به خودشه وویژگی من هم که جسارتمه  که گاهی پیش میاد  البته هنوز نه  برجسته ام  و نه متمایزم ... چه خوب هست که به جای قفل شدن در واژه پیامش رو دریافت کنیم به هر حال یکی باید از میان دغدغه های پنهانی متروک شده ی در لایه های زیرین احساسهای زنانه فریاد بکشد... دغدغه های من دغدغه های تنها یک زن نیست بلکه دغدغه های یک آدم و یک تن واحده است...    

user image
ولی ا..شیخی مهرآبادی (دیوانه)
0
0

سرکارخانم حاجی خانی عزیز،سلام علیکم.

فکر می‌کنم بعداز این دوروزهم،ایکاش ساکت مانده بودم ودرمقابل شاعره‌ی باجسارتی مثل سرکارعالی خاموشی اختیارمی‌کردم.بانوی گرامی،اگرفکرمی کنید جسارت دربکاربُردن کلماتی است که استفاده‌ی ازآنها درحضور دیگران،ببخشید به نوعی بی ادبی ست ،بنده تمام قد ازشما عذرخواهی می کنم واگربه جسارت شما برنخورد حاضرم نوشته‌ام راپاک کنم. عزیزمن، شما می‌توانید درشعرتان فریاد مظلومیتتان را (اگرازطرف جامعه‌ی نسوان  محترمه‌ی این مرزوبوم وکالت دارید) با کلماتی بهتر ازاین هم به گوش هرکس که می‌خواهید برسانید، آیا شما فکرمی‌کنید مرحومه (پروین اعتصامی) این کاررانکرده است؟ ولی درکدام یک ازسروده های ایشان می‌توانید (این مثلا جسارت) را پیدا کنید. والبته خیلی صحبتهای دیگرهم می‌شود دراین باره نمود،ولی چه خوبست اگراین فرهنگ درما،نهادینه می‌شد که اگرکاری کردیم ویاحرفی زدیم که برخلافِ عرف اجتماعی بود، جسارت عذرخواهی داشتیم. سرکارخانم حاجی خانی گرامی ازاین پیربشنوید، آنچه راکه عرض کردم ، خدامی‌داند فقط و فقط صلاح شما را، درآن می‌بینم . اگرهم نمی پذیرید ، بازهم عذرخواهی می کنم.

مراببخشید وحلال کنید اگرجسارت کردم .....والسلام

user image
آرزو حاجی خانی
0
0

جناب استادشیخی مهرآبادی به خاطر بی ادبی که در شعرم داشتم از شما عذرخواهی میکنم از اینکه ناراحتتون کردم عذرخواهی می کنم در مقابل بزرگواری شما سر تعظیم فرود می آورم من این دوتا کامنتی که برام گذاشتین و دوست دارم  وبرام زیباست چرا حذفش کنین  و اگه هم پاسخ دادم برای اینکه عقیده هامونو به هم رد و بدل کنیم الان هم پاسخی دارم  ولی به احترامتون سکوت می کنم چون خودم بیشتر رنجیده میشم اگه شما ناراحت شین من عددی نیستم که شما رو ناراحت کنم شما پدر بزرگوار من هستین    

user image
ولی ا..شیخی مهرآبادی (دیوانه)
0
0

سرکارخانم حاجی خانی عزیز،سلام علیکم.

به خدا، گاهی اوقات، بعضی ازسروده های ِ بعضی از شعرا را که می خوانم، افسوس می خورم، بُغض می کنم، وشاید چیزی شبیه به گریه، امّا در دَرون. سرنوشتِ شعر ما که زمانی قندِ پارسی اُش می خواندند چه خواهدشد؟ چرا این عزیزان زبان شیرین پارسی رابه کامِ خوانندگان شعرزهرمی کنند. اگربخواهیم این رانوعی تجّدد بخوانیم وروشنفکری بدانیم... آیا واقعا به بیراهه نرفته ایم؟ من شرمنده‌ام ازاین جریاناتی که اتفّاق افتاد وصحبتهایی که شد.حرفِ نو درشعرزدن،بیانِ دردهای اجتماعی وزبانِ مردُمِ روزگارِ خودبودن که یکی ازوظایفِ ماست،این نیست.آن رسالتی که به آن اشاره کردم،وخداوندبواسطه‌ی نعمت ِ طبع شعری که به شما ومن عطاکرده است این نیست. مردُم ازماچه بخواهیم وچه نخواهیم،انتظاراتی دارند، وبواسطه ی همین نعمتِ خدایی، باید جوابگوی انتظارات واحتیاجاتِ معنوی مردُمِ روزگارِ خود باشیم، تا با خواندنِ شعرِ ما، آن حظِّ معنوی که انتظارش را دارند ببرند. درهمین سه دهه‌ی اخیر بی اِغراق می گویم ده‌هاهزار شاعرآمدند، دو روزی چیزی گفتند، سر و صدایی راه انداختند وخیلی زودهم از خاطره‌ها محو شدند. چون شعرشان مردُمی نبود، تاریخ مصرف داشت، مقطعی بود، ویازبانشان ،زبان حالِ مردم نبود ، چون درنهایت این مردم هستندکه انتخاب می کنند.به هرحال مراببخشید اگرناراحتتان کردم. من همیشه گفته‌ام وباورم این ست که ،درکلاس درسِ عشق، ادب شعر و معرفت، شاگردِ همه‌ی آنهایی هستم که مراکلامی بیاموزند و خدا را شاهد می گیرم که بعداز قریب به چهل وهشت سال نوشتن ،هنوز به هیچ وجه خودم را شاعر نمی دانم .این راهمه ی آن عزیزانی که درانجمن های ادبی اراک با من حشرونشری دارند خیلی خوب می دانند که شیخی(دیوانه) دراین زمینه ادّعایی ندارد. بازهم عذرخواهی میکنم وامیدوارم ازمن نرنجیده باشید      

والسلام.

user image
آرزو حاجی خانی(پاسخ به نظر ولی ا..شیخی مهرآبادی (دیوانه) )
0
0

سلام استاد گرامی چرا باید ناراحت بشم؟ مگه شما چی فرمودین که ناراحت کننده باشه؟ ... اینکه کسی رسالتشو انجام نمیده که بغض و گریه و افسوس نداره بالاخره اومده ایم که طرح الهی  و ماموریتمونو پیدا کنیم  و کشف رمز کنیم خداوند که شاهد است و صبور وفرموده اند من چیزی می دانم که شما نمیدانید دیدند که آدم اومد و به درکی از عشق رسید و برگشت وانا الیه راجعون کرد خداوند دیدند چون زمان شامل حالشون نمیشه اما ما در بعد زمان گیرافتاده ایم و اینکه رسالتمونو هنوز پیدا نکرده ایم ناراحتیم بالاخره که پیدا می کنیم خداوند که شاهد است پس ما هم شاهد می شویم در اصل بعد زمان هستش که ناراحت کننده است اونم که خداوند فرمودند والعصر.... ... تشکر از لطف شما ووقتی که صرف کردین برخی جریانات رخ دادنش خوبه شاید که چو وابینیم خیرمون در اون باشه  

user image
اکبر شیرازی
0
0

درود بر آرزو خانم گرامی

میلاد نورالانوار حضرت رسول و فرزند عزیزش صادق آل محمد(ص) مبارک

جسارت شما در سرودن شعر همیشه قابل تحسین است

بسیاری از مسائل هستند که به اشتباه در عرف جامعه ناپسند شده اند که بایستی با جسارت آنها را تغییر داد

ولی خیلی از موارد هم هستند که نمی توان گفت به اشتیاه ، بلکه در بعضی موارد برای رعایت حریمها ، مراعات بعضی مسائل ضروری است

البته اظهار بعضی مسائل ممکن است به اقتضای محیط و شرایط جامعه ی پیرامونی در دو محیط مختلف دو حکم متفاوت داشته باشند یعنی مثلا در محیط دانش آموزی بیان مسائل مربوط به دانش آموزان نه تنها ایرادی ندارد بلکه ضروری است ولی مثلا در محیطی که همه معلم یا پزشک یا .... هستند چه بسا آن مسائل سبک باشد و نباید طرح گردد.

در شعر و بیان و انتشار شعر هم باید به نظر من همه ی جوانب را در نظر گرفت وگرنه  حضور شما و اشعار زیبای شما زینت بخش سایت است و بایستی با قدرت تداوم داشته باشد .

زنده باشید

user image
آرزو حاجی خانی
0
0

سلام مدیر گرامی میشد که به خاطر احترام به شعر و ادبیات نقدی که روی شعر من وارد شده بود پاک نشه نقدی که برای راهنمایی سراینده ی اثر بوده ومخصوصا که من پاسخ داده بودم ... حالا که قراره مدتی در اینجا حاضر نشوم پس شعری رو به یادگار بذارم که خودم خیلی دوست دارمش...  البته حاضر نشدم به خاطر خودم نیست زیاد چیزی به من برنمیخوره بربخوره هم خیلی لحظه ای ست و زود برطرف میشه ولی به احترام کسی که در زمینه ی شعرو ادبیات راهنمایم بوده و وگاهی به بن بست رسیدم واومده و راهی رو باز کرده می باشد چون پاک شدن نقدی که براین اثر ناچیز داشته اند بی احترامی محسوب میشه چون من پذیرفته بودم نقدشون روو پاسخ داده بودم ... اون شعری که می خواستم به یادگار بذارم اینه ... کفر و دین در بر عشاق نکوکار یکیست کعبه و بتکده و سبحه ز نّار یکیست اگر از دیده تحقیق به عالم نگری عشق و معشوق و عاشق، دل و دلدار یکیست تا که در میکده من پای نهادم دیدم  اهل آنجا همه مست می و هشیار یکیست گرچه ذرّات جهان جمله انا الحق گویند لیک از آن جمله گرفتار سر دار یکیست ما همه چون نی و تو خود همه دم نایی ما چون حقیقت نگری این همه گفتار یکیست آفتاب رخ او تافت به مرآت قلوب مختلف گر چه نماید همه انوار یکیست با همه خلق جهان صلحم و اندر بر من جور اغیار و سر مرحمت یار یکیست مختلف گرچه بود درد من و درمانش خوشدلم زانکه طبیبم یک و عطار یکیست پیش نا اهل نهان کن سخن حق مونس که بر او خزف و گوهر شهوار یکیست ... همه را دوست می دارم به امید دیداری دوباره...

user image
مدیر سایت
0
0

با عرض سلام خدمت خانم حاجی خانی گرامی

هیچ نظری از طرف مدیریت سایت حذف نشده است

ممکن است توسط اساتید بازنگری شده باشد که در صورت نیاز توضیح خواهند داد

user image
عباس حاکی
0
0

 سر کار خانم حاجل خانی گرامی نوشته آقای حبیبی را من حذف کردم. این جملات را بخوانید : در این انجمن « از روی نا آگاهی و سطحی نگری » با آن مشکل داشتند..... حضور این دست افراد با این  « تفکرات قرون وسطایی و زیر خاکی »... بهتر است به جای گیر دادن  به شاعران و واژه ها « بروید و فکری به حال به روز رسانی ذهن فسیل شده یتان بکنید...»   آیا شما حا ضرید به عنوان حمایت از شما  این چنین به ما اهانت کنند ؟ ما برای آقای حبیبی به خاطر هنرشان احترام قائلیم اما این به آن معنا نیست که مفهوم نو گویی و سنت شکنی را با دریدن پرده حیا و شرم و شکستن حصار احترام و پرداختن به بی احترامی و اهانت یکی  بدانیم و بر خودمان بپذیریم. آیا من و ما ..از روی نا آگاهی و سطحی نگری با شما مشکل داشتیم ؟آیا  ما با تفکرات قرون وسطایی و زیر خاکی با شما برخورد داشتیم ؟ آیا آنچه ما به شما گفتیم از ذهن فسیل شده ما بود ؟  ایشان همه تراوشات فکر خودشان را بیرون می ریزند  بعد هم می گویند منظورم شما تیستید و دارم کلی می گویم...! خانم حاجی خانی عزیز  فریب به به ها  و چه چه های چنبن کسانی را نخورید که هنگام ایجاد گرفتاری برای شما ، تنها هستید و اینها فقط شعار می دهند و شیرتان می کنند. من تمام آنچه گفتنی بود برایتان نوشتم . شما در یک محیط اسلامی  دارید زندگی می کنید واینجا مسائلی در محدوده حیا  قرار گرفته و اگر از آن خارج شوید گرقتار می شویدو در ان هنگام  جناب حبیبی که برای شما  کف می زند کجاست تا شما را نجات دهد ؟ دخترم هوشیار باش  البته ما اجازه نمی دهیم از این سایت برای انحراف فکری و ناآگاه سازی  استفاده شود. آزادی این نیست که فریب کاری کنیم و برای دیگران گرفتاری به وجود آوریم. در این که استناد کنید در فلان سایت فلان شعر داده شدو مشکلی نبود ، زیاد مطمئن نشوید  عزیزم...از بعدهاش خبر ندارید... بله  من نوشته ایشان را حذف کردم وچون آن نوشته  نبود  تشکر شما هم در آن جا بی مسما می بود. ایشان اگر از محدوده مقررات این سایت - که لابد خوانده اند و پذیرفته اند که عضو شدند - خارج شوند برابر همان پذیرش از این سایت حدف خواهند شد.

user image
آرزو حاجی خانی
0
0

جناب استاد حاکی گرامی پاسخی که من به کامنت آقای حبیبی داده بودم مربوط به بخش اول کامنتشون بود. که نقدی برکار من بود.ومن هم ازشون تشکر کرده بودم وچیزی در مورد سورئالیستی و اینا گفته بودم.و گفته بودم که خوشحال شدم که چنین نظری رو امروز در مورد کارام دریافت کردم و فهمیدم که در سورئالیسم بودن افراط دارم. واین کامنتشون باعث شده بود که بفهمم که چرا گاهی کارم به سانتی مانترال کشیده میشه. و برای بخش دوم نظرشون سکوت کرده بودم. وبه هرحال ما 7 میلیارد انسان هستیم و قرار نیست مثل هم فکر کنیم و عقاید و بینش هایی مثل هم داشته باشیم. همانطور که برای نظرات شما احترام قایل شدم برای نظر ایشون هم احترام قایل هستم. ونکته ی دیگه ای که مورد اهمیت است ایشون برای حمایت من این کامنت رو نذاشتند بلکه برای حمایتشون از شعرو ادبیات با دیدگاه خودشون بوده و البته که من بی سواد هستم و این حرفا در مورد شعرو ادبیات مربوطه به کارشناسانی چون شما و آقای حبیبی هست که لازمه بدون دخالت من با هم مباحثه دوستانه داشته باشین. ودیدگاه ها رو مطرح کنید.  به خاطر همین در مورد بخش دوم نظرشون سکوت کردم. ... واما درمورد بخش دوم نظر شما که اینجا جاش نیست چیزی بگم فقط تا این حد بگم که وقتی این جمله تون رو خوندم اشکهایم سرازیرشد اینکه فرمودین کجاست تا شما را نجات دهد؟ یاد نجات دهنده مون افتادم که در بند اند. بی احترامی و اهانت به دوستان و اساتیدم چه شما و چه آقای حبیبی برای من سنگینه... با اجازتون بخش اول کامنت آقای حبیبی رو دراینجا میذارم چون دوست داشتم که حذف نشه ۲۹/۱۰/۱۳۹۲ در ۱۶:۵۹ ابوالفضل حبیبى پاسخ دادن سلام آرزوى نازنین. این شعر جزء معدود اشعارى است که در این ماه از خواندنش زیاد لذت برده ام. یکى دو سکته ى کوچک در کل شعر موجود بود که با توجه به زیبایى آن قابل چشم پوشى خواهد بود. باید مقدارى از تصاویر واقعى تر بهره بگیرى و صرفا به ساخت فضاى انتزاعى بسنده نکنى هنوز تا حرفه اى سرودن فاصله ى قابل توجهى دارى اما کافى است که از دریچه اى واقع گرایانه و رئالیسمى تر به پیرامون خودت و اتفاقاتى که رخ میدهند و یا در شرف وقوع هستند نگاه کنى وقتى این نگاه با پرداخت بهتر و قوى تر همراه شود شاهد نخستین اثر حرفه اى تو در سبک نئوکلاسیک خواهیم بود و به تو قول مى دهم که آن روز دور نخواهد بود. پس به پتانسیل هایى که تو را به سکوهاى پرتاب بیشترى نزدیک مى کنند بیشتر بها بده

user image
ابوالفضل حبیبی(پاسخ به نظر آرزو حاجی خانی )
0
0

  ۲۹/۱۰/۱۳۹۲ در ۱۶:۵۹

سلام آرزوى نازنین.

این شعر جزء معدود اشعارى است که در این ماه از خواندنش زیاد لذت برده ام.

یکى دو سکته ى کوچک در کل شعر موجود بود که با توجه به زیبایى آن قابل چشم پوشى خواهد بود.

باید مقدارى از تصاویر واقعى تر بهره بگیرى و صرفا به ساخت فضاى انتزاعى بسنده نکنى

هنوز تا حرفه اى سرودن فاصله ى قابل توجهى دارى اما کافى است که از دریچه اى واقع گرایانه و رئالیسمى تر به پیرامون خودت و اتفاقاتى که رخ میدهند و یا در شرف وقوع هستند نگاه کنى

وقتى این نگاه با پرداخت بهتر و قوى تر همراه شود شاهد نخستین اثر حرفه اى تو در سبک نئوکلاسیک خواهیم بود و به تو قول مى دهم که آن روز دور نخواهد بود.
پس به پتانسیل هایى که تو را به سکوهاى پرتاب بیشترى نزدیک مى کنند بیشتر بها بده

user image
مهدی حسینی
0
0

سلام من این شعر رو تازه دیدم... چه قدر پیشرفت! فکر کنم از همین الان باید وقت قبلی بگیریم...باورم نمیشد کار موزون شما باشه... البته اون یک بیت رو من اگر از خانم فاطمه اختصاری میخوندم اصلن تعجب نمیکردم... به نظرم به شاعری که در حال آزمون و خطاست نباید تاخت... این تجربیات لازمه و همین بازخوردها باعث میشه که شاعر محدوده ی قلمش رو بدونه در اجتماعش... آن ییک کلمه چون یکنواخت نبود با سایر کلمات و ساختار شعر به نوعی زیاد میدرخشه اگر مرز قائل نیستید از ابتدای شعر طوری بسرایید که مخاطب در اواسط شعز یکه نخورد... برجسته بودن زیادی یک واژه توجه مخاطب رو از باقی زیباییهای شعر غافل میکنه...چندان که معلومه همه ی منتقدین فقط به همون موضوع اشاره کردند... چون سپید میسرایید هنوز نظمهاتون هم تو همون حال هواست و بیشترین الهام رو از طبیعت گرفته...حالا حساب کنید لابلای این شعر کلمه ای مثل کامپیوتر بیارید... باز هم مخاطب همین نظرات رو خواهد داد... و در پایان به نظرم شاعر نباید روح خودش رو به مرزها بفروشه... اگر جامعه ظرفیت نداره باز هم بسرایید اما نشر نکنید زمانش خود به خود میرسه...چون شاعر همیشه چند سال جلوتر از عوام هست... شاعر نفروش روح خود را به دلار بدبخت! نکن تملق شیخ و طزار!............. موفق باشید شاعر توانمند

user image
آرزو حاجی خانی
0
0

سلام چقدر زیبا توضیح دادین چند بار خوندم که دقیقا بفهمم چی فرمودین ازحضورتون صمیمانه سپاسگزارم

user image
ولی ا..شیخی مهرآبادی (دیوانه)
0
0

جناب آقای حسینی عزیز،سلام علیکم.بله بنابرفرمایش شما،واقعاچه قدرپیشرفت.امّاآنچه دربین نبوده است(اگرتمام نوشته هارابادقت خوانده باشید)،تاختن است،بلکه یادآوریست به شاعره ی عزیزی که به قول شما درحال آزمون وخطاست،تابیشترتجربه کند که لازم است.ایشان هم باکمالِ بُردباری وشکیبایی وبزرگ منشی،(شاید) پذیرفتند،امّا منظور ازاین نوشته ها،فقط چرایی به کارگرفتنِ یک کلمه نیست،بلکه مفهوم آنست،(چون ارزش کلمات بسته به بارِ معنایی آنهاست)وگویاشما ازعنوان شعرهم بی خبرید وعجیب است که این کلمه رابا(کامپیوتر)مقایسه می کنید.خیلی ازماهاشایدشعرهایی داریم که بنابردلایلی برای کسی نمی خوانیم وبنابرفرمایشِ شما شاید درآینده که امیدواریم،جامعه بیشترتوانِ پذیرش داشته باشد.......ولی آنچه راکه بعضی ازاعضای سایت،به خاطرِ این شعرازآفای حبیبی(این بزرگ مدال دارِ هرچه مُدِرنیته وئیسم است)وبه پشتیبانی ازخانم حاجی خانی،شنیدندشایددرست متوجه نشده باشید(ویاشایدهم من اشتباه می کنم).دراینکه شعرِ بسیارزیبایی ست اصلا شکّی وجود نداردوهمه بانظرشما موافقندوبرای سرکارخانم حاجی خانی آرزوی پیشرفتِ بیشتردرسایه ی تجربه ی بیشترمی نمایند.والسلام...

user image
آرزو حاجی خانی
0
0

سلام به استاد عزیز و گرامی جناب مهرآبادی البته که آقای حسینی پاسخ شما را خواهندداد ... فقط درمورد بارمعنایی که فرمودین مطالبی را عرض کنم ... بار واژه ها هر باری رو که در مورد واژه ها در نظربگیریم.چه اخلاقی چه معنایی و...همه در یک بار شعوری جمع میشن.وهر واژه یا جسمی یا سنگی یا خونه ای یا هر چیز دیگه غیر از انسان دارای شعور متغیر یست .وشعورش بخودی خود ثابت نیست و شعورش وابسته به شعور انسانه.و در اصل شعورش رو از انسان میگیره.وازآنجایی که زبان ما انسانها زبان تشعشعاته.و خودمون به اشیا ء و واژه می گوییم چطور باش.یک تابلوی نقاشی دارای شعوری ست که خالق اون اثر موقع کشیدنش روش سوار کرده.اگه غمگین بوده موقع کشیدنش.یا تنفر داشته از کسی .اون شعورغمگینی یا تنفر روش سواره.وحتی بعد از بعد از مدتها که از کشیدن اون تابلو بگذره و کسی از کنار اون تابلو رد بشه غمگین میشه.و یا حس تنفر بهش دست میده.نمیشه به صرف اینکه دیگران شعور بدی رو روی یه واژه ای گذاشتند و رفته اند.من بذارمش کنار.وخودمو سهیم ندونم که من هم دربار شعوری اش موثرم.و نخوام اونو تغییر بدم.اینجایاد مبحث شهادت آب محقق ژاپنی می افتم.اگه یه شخصی اومده به فرض در مقابل یک لیوان آب گفته نفرت.و آب رو دارای بار شعوری نفرت کرده، باید من نیام چیزی که دوستش دارم و بهش ایمان دارم مثل آب ....مقابلش نگم عشق؟ونخوام شعورشو تغییر بدم و بگم چون این دارای بار منفیه.ومن مجاز به استفاده اش نیستم؟ ... در اول که این ترکیب رو آورده ام از نظر خودم دارای بار معنایی مثبت و خوب می باشد که همونطور که توضیح دادم بار معنایی خود جزء ی از بار شعوری ست ... اما از نظر اطرافیان نمی دونستم که این چه باری دارد و بعد با عکس العمل دیگران متوجه شدم مصرتر شدم که بار شعوری این ترکیب رو در نظرها تغییر دهم هرچند که در جاهای دیگه منجر به تخریب شخصیم شد اما فدای یک تارموی باردار شدن مثبت شعوری این ترکیب    

user image
ولی ا..شیخی مهرآبادی (دیوانه)
0
0

سرکارخانم حاجی خانی عزیز،سلام علیکم.من منتظرجواب ِ جناب آقای حسینی خواهم ماند(البته اگرصلاح دانستندبه فرض اینکه ازصحبتهای من برداشت ناخوشایندی داشته باشند)بعد اگرلازم دانستم ،به شما جواب خواهم داد.مؤیدباشیدانشاءا.....

user image
مهدی حسینی
0
0

سلام مجدد من درست متوجه نشدم که چه چیزیو باید توضیح بدم... چکیده عرض کردم شاعر با توجه به انتقادات مردم برای قلمش محدوده ای در نظر میگیره...خودش قضاوت میکنه و خودش انتخاب میکنه سبک و سیاقشو و من فقط به صورت ساختاری شعر رو نقد کردم خود شعرو رو! من نقد مذهبی نکردم...گفتمکلمات باید یکدست باشند درشعر و آوردن این کلمه با ساختار شعر کاملن هماهنگ نیست... هر چند بماند که من دل خونی از مد شدن یک سری واژه ها که فقط برای خود نمایی هستند دارم... و همچنین شاعرکانی که فقط به سبک مدرن فحاشی میکنند...و عده ای شاعر نوپا جذب این سبک میشوند هیچ راهکاری نمیدهند و فقط مینالند...به من چه که با زن شوهردار دوست شدی و بچه اش مال تو ست! و با افتخار میسراید...تاریخ بهترین قاضی است تا چند سال دیگر آنچه که محو میشود و آنچه که زلال باقی میماند نمایان خواهد شد و احتیاجی به گزافه گوییهای من نیست...شاعر باید شاعر درد مردم باشد...نه فقط خودشو به نمایش بگذاره...زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست.در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست... اگر در شعر مدرن شاعر کشفی را بیان کند من او را میستایم...من خودم هم مدرن میگم اما سعی میکنم شعر دارای شهود و چند لایه باشد...در همین سایت به عزلیات استاد زارعی که مدرن میسرایند بد نیست دوستان نگاه مجددی بیاندازند... خانم حاجی خانی پیشرفتتون عالیه...تو پای به راه در نه و هیچ مپرس.خود راه بگویدت که چون باید رفت... سعی کنید در آینده از داستانهای مینی مال در شعرتون استفاده کنید ابتدا مخاطبتون رو انتخاب کنید که برای چه رده ای میسرایید پیر جوان افراطی میانه رو...که اگر شیشه را در کنار سنگ نگه دارید به اوج رسالت خود رسیده اید... من شما رو درست نمیشناسم اما میدونم که در آینده الگویی خواهید شد برای شاعره های نوپا... هر سحن جایی و هر نکته... یه وقت نگید تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره... من مثل شما استعداد ندارم و قدرت تخیل شما رو هم. تعارف هم نمیکنم... استاد عزیزم ایکاش به همین جمله که من آنچه شرط بلاغ بود با تو گفتم خواهی پند گیر خواهی ملال...بسنده میکردید که من نوعی به خودم اجازه ی فریادکشیدن و بی احترامی به عزیزی چون شما رو به خودم ندم... هر کس دیدگاه خودش رو بیان کرد و شعرش را سرود قضاوت بماند برای خلایق و آیندگان... پاینده باشید    

user image
ولی ا..شیخی مهرآبادی (دیوانه)
0
0

سرکارخانم حاجی خانی،سلام علیکم.دیگرنیازی نمی بینم که چیزی بنویسم.توخود حدیث مفصّل بخوان.......مؤید باشید.