bg
آس پيك...
شاعر :‌ ابوالفضل حبيبى
تاریخ انتشار :‌ 1392/07/21
تعداد نمایش :‌ 441

آس ِ پيـكـــ ... مثلِ يك بازىِ وابسته به پنجاه ودو كارت... مثلِ يك دايره در سيبل شدن , برتَنِ دارت... سهمم از عشقِ تو چيزيست..., شبيهِ سَردرد... زندگى با تو فقط ثانيه ها را سَر كرد نامه اى تا شده از رَفتنِ من، دستَت بود عابرى گم شده در كوچه ى بُن بستَت بود... ترس ِ تاريك شدن در وسطِ خاموشيت... حس ِ ويران شدن از زلزله هاىِ گوشيت... مى دويدم به فَراريدن از اين شب تا تو... تا خودِ خُرد شدن , درد كشيدم با تو... پَرت مى شد كسى از خنده ى تو تا گريه... تا خودِ قطره ى يك اشك شدن, با گريه... سوختم تا كه تو را درتنِ خود آب كنم قرص خوردم كه تو را توى سَرَم خواب كنم... مثلِ يك جيغ... در آنسوى شبِ آدينه... منم و عكس ِ تو با شعله ى يك شومينه... ارتفاعى كه مرا پَرت شد از باورها... تكه هاى جسدى پَخش... , در آنسوتَرها... نقطه ى قرمزِ بَر/خورد(خُرد) شدن تا دَنده... لحظه ى جارىِ خون... در جسدى بازنده... تيغ , تا شاهرگِ پاى مرا حس مى كرد... درد, تا عمقِ اتُم هاى مرا حس مى كرد... عكسِ يك اسلحه بر جُمجمه نَقاشيدن... مغزِ خود را به دَر و پنجره ها پاشيدن... رَفتم از بوى تَعَفُن زده ى يك لاشه... تا خودِ حَركَتِ انگشت , به روى ماشه... مرگ, تا مَرزِ تَپش هاى دلم..., تا من رفت... وسعتِ فاجعه تا لحظه ى جان دادن رفت ... سوختم از تَنِ تبدارِ تو... تا خوابم برد... پشتِ بى مرزترين... خاطره ها خوابم برد... با تَبى صَد دَرَجه... توى ''تو'' مى سوزيدم... در شبى سوخته...از تو هَذيان مى ديدم... در سَرَم تَرجمه مى شد "دلِ" من... پيشِ همه... واژه ى ''درد''..., به معناى تَمام ِكلمه روى هر خاطره از عشقِ تو مُردَم...تا صبح پشتِ هر بغض شدن , اشك شمُردَم... تا صبح آخرين عكسِ تو را ساعتِ 9 دادم رفت... عشق , با لمسِ زنى فاحشه از يادم رفت... بافت هايى كه به همراهِ خيالاتَش سوخت... آخرين جمله ى يك شعر... كه در آتش سوخت... مثلِ يك مَنظره از عمق تصادف... در نور... مرگِ يك خاطره در پشت سَرابى از دور... لحظه ى آخَرِ خاكسترىِ يك كابوس... لحظه ى مرگِ تو در ثانيه هايى مَعكوس... لحظه ى فاصله هاى دو برابر تا تو... لحظه ى پودر شدن... , تا پُكِـــ آخَر با تو... آخَرِ بازى و... حُكمِ دل و... مَردى ساده... آس ِ پيكــى ست... كه بر روى زمين افتاده ... ابوالفضل حبيبى از دفتر : غزل پست مدرن

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
رعنا امیریان
0
0

سلام جناب حبیبی عزیز.. خیلی خیلی زیبا بود آفرین بر شما شاعر توانمند پست مدرن... من سبک نئوکلاسیک را هم بسیار دوست دارم.. انشااله که بتونم بنویسم تک تک بیتها را با جان و دل خواندم چقدر خوشحالم که شما هم در کلبه هستید.

user image
فاطمه جهانبازنژاد
0
0

درود بر شما دوست سخنور عزیز شعرتان را با لذت خواندم و بگذارید چند خطی برای شما و سایر دوستان درباره پست مدرن بنویسم که البته این چند خطی که خواهم نوشت برگرفته از کتاب در دست تألیف من- تحت عنوان چهار مقاله می باشد که شامل پژوهش‌هایي چند ساله بوده كه با اشعار پست مدرن شروع مي‌شود كه با گرايش‌هاي جنون ‌نگاري و حركتي غير موازي و چند صدايي خود، متأثر از فرهنگ‌هاي «سايبر» و «پانك» در دل شعر متفاوط مي‌نشيند.   در تعريف اجمالي از غزل پست مدرن، بايد گفت جرياني است که همانند غزل کلاسيک‌، نئوکلاسيک و غزل فرم در ادبيات ما شکل گرفته و با مفروض قرار دادن قالب غزل به عنوان مجاز جزء از كلّ تمام قوالب کلاسيک، ضمن کار کشيدن از قابليت‌ آن‌ها به عنوان يک ساختار کاملاً مدرن؛ پيوندي ميان شعر سپيد و قالب‌هاي کلاسيک محسوب مي‌شود. در واقع وانمود وضعيت پسامدرن با استفاده از ابزارهاي مدرن در دنياي مدرن زده است كه با رمزگان مسلط زباني و شکل، لحن و روايت تجلي مي‌يابد كه با اجراهاي زباني و حس‌هاي مختلف، و «چند صدايي» بودن يا تعدد صداها و لحن‏ها و راوي و شكست روايت / ساختار خطي اثر را در هم مي‌شكند. . . در این شعر شما از تکنيک word coinage  يا کلمه سازی به زیبایی کارکرد داشتید: در کلماتی چون: نَقاشیدن و فَراریدن /که البته فَراریدن در اشعار سیدمهدی موسوی و شاعران پست مدرن به کرات استفاده شده است. منتها در اشعار سیدمهدی موسوی که بنده نقدهای فراوانی بر آن نگاشته ام/ واژه فراریدن , جداي تمسخر و هجوي که در آن ديده مي‌شود، به صورت ضمني حسّ فعل «ريدن» را هم به مخاطب منتقل مي‌کند كه با اجزاي شعر نظير: «زيرم کثيف بود و عوض بکند» در ارتباط است: از کوچه‌هاي تنگ فراريديم آتش زدند باقي مطلب را زيرم کثيف بود و خودم گريه شايد کسي عوض بکند شب را . و البته این را اضافه کنم که تکنيک word coinage مختص  پست مدرن نیست بلکه در سبك هندي نیز دیده می شود.       با احترام فاطمه جهانبازنژاد

user image
فانی
0
0

از نظرات دوستان یاد گرفتم که شما چه گفتید... رابطه برقرار نمی کنم هرچند نوشتارتان جالب است ، عیب از من است به فرستنده دست نزنید....

user image
عیار
0
0

سلام و هزاران درود بسيار زيبا و دلنشين بود دست مريزاد استفاده كردم هم از سروده ي زيباي شما هم از نظرات و نكات دوستان عزيز ياعلي