bg
حسرت
شاعر :‌ علی آهنی
تاریخ انتشار :‌ 1391/10/10
تعداد نمایش :‌ 318

کاروان بار دگر عشق فشان آمد و رفت بی خبر ماند دلم، بار دگر آمد و رفت عهد کردم ننهم تا گذرش چشم به هم خواب بر دیده زد و دولت عشق آمد و رفت گوش سنگین و گران هیچ نوایی نشنید زین غریوی که به بیداری دل آمد و رفت نگرفت این دل سرد و سیه ام هیچ ثمر زآتش معرکه ی شور خدا کامد و رفت طالب مدعی آن می صافی بودم قدحم ماند تهی، ساقی جان آمد و رفت گفته بودم نرود ساده ز دستم این بار فرصت مغتنمم، قدر ندانستم و رفت نیست در جان و دلم یادی از آن شب خوش تر که اشکی از چشم ترم پرده دران آمد و رفت آذر 1390 - محرم 1433

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
عین الف
0
0

این نوشته، نخستین تجربه ی من در نگارش یک شعر (اگر بشود نام شعر بر آن گذاشت) بوده است که برخی ایرادات اولیه ی مربوط به وزن و قافیه ی آن با راهنمایی های استاد حاکی گرامی و جناب لواسانی بزرگوار برطرف شده است.

user image
رعنا امیریان
0
0

باسلام و درود بر شما ... بسيار زيبا بود بنده علاقه به اينگونه شعر ها دارم انشااله هميشه موفق باشي و هرگز در خواب نماني و جز اشك شوق ديدگانت را تر نكند...

user image
عین الف
0
0

سلام و درود بر شما! از ابراز لطف شما بسیار سپاسگزارم. در پناه حق، شاد و پیروز باشید!

user image
اکبر شیرازی
0
0

سلام علی آقا

شعر زیبایی است

البته اساتید در صورت صلاحدید نظر خواهند داد ولی یک نکته که در نگاه اول به چشم می آید نداشتن قافیه است در شعر شما که "آمد و رفت" ردیف شهر شماست و کلمه ی قبل از آن باید قافیه در نظر گرفته شود که اینکار نشده یعنی قافیه ندارد این شعر.

در مصراع

گفته بودم نرود رود ساده ز دستم این بار

یک "رود" اضافه  تایپ شده است

مصرع آخر هم وزنش با بقیه نمی خواند (شاید هم من اشتباه می خوانم)

شاد و سلامت باشید

 

user image
عین الف
0
0

سلام بر جناب شیرازی عزیز و بزرگوار! سپاسگزارم. نکات صحیح و ارزشمندی را متذکر شدید که هر قدر در توانم باشد برای استفاده از آن ها خواهم کوشید. همان گونه که فرموید این نوشته از نظر وزن و قافیه ایرادات قابل توجهی دارد. علت عمده اش هم همان ناآشنایی بنده با برخی قواعد بوده است. آن چنان که عرض کردم، این در واقع نخستین نوشته بنده در قالب شعر بوده است. در مورد مصرع آخر،«که اشکی» به صورت متصل خوانده می شود، اما متصل نوشتن آن به صورت «کشکی» ممکن است خواننده را بیش تر دچار سردرگمی کند.   امیدوارم باز هم از راهنمایی های شما استفاده کنم.   سربلند و پیروز باشید!