bg
جام شراب
شاعر :‌ اکبر بهرامی
تاریخ انتشار :‌ 1397/03/13
تعداد نمایش :‌ 414

چرا ای نور چشمانم بدیدارم نمی آیی

به دشتستان سبز کوچه بازارم نمی آیی

نگاهم خسته و مانده بدیدار تو می آید

چرا وقتی که در دامت گرفتار نمی آیی

نشستم کنج بیغوله خراباتی شدم اینک

چرا حالا که من از خویش بیزارم نمی آیی

به حسرت می برم نام تو را برلب عزیز دل

چرا در امتداد چشم خونبارم نمی آیی

 برای دیدنت چشم انتظاری میکشم جانا

چرا اینک که نازت را خریدارم نمی آیی

ز عشق روی تو پیمده ام جام شرابم را

چرا وقتی که من محتاج تیمارم نمی آیی

شدم راهی دربارت اگر چه مست بودم من

چرا ای روشنی بخش شب تارم نمی آیی

زمانی عقل هوشم را ز کف دادم  به آسانی

بگو حالا چرا با اینکه هشیارم  نمی آیی 

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران