انالله و انا الیه راجعون مشیت الهی بـر ایـن تعلق گرفـته کـه بهار فرحناک زندگی را خـزانـی ماتمزده بـه انتظار بنشیند و این ، بارزترین تفسیر فلسفـه آفـرینش درفـراخـنای بـی کران هـستی و یـگانه راز جـاودانگی اوسـت عزیزان بزرگوار و همشهریان گرانقدر اینجانب اکبر بهرامی با حزنی انده خبر درگذشت جانکاه شاعر بی بدیل و پیشکسوت قروین جناب آقای قدمعلی بهرامی را به اطلاع می رساند حضور سروران در تشیع و تدفین و مجالس سوگواری موجب آرامش این رزمنده دوران دفاع مقدس خواهد شد . خلوت شیدایی کاش می شد پدرم با تو سفر می کردم از دل غمزده ام دفع خطر می کردم دل دلواپس من در تب و تاب افتاده کاش هر دم به نیاز تو نظر می کردم روشنی بخش دل غمزده ات می بودم من کنار تو ازین غرفه گذر می کردم در دل این همه بد عهدی و نا فرمانی سینه ام را برای تو سپر می کردم کاش در خلوت شیدایی تو می مردم مادرم را زعروج تو خبر می کردم آن زمانی که پدر نام مرا می خواندی کاش بر درد تو یک زره اثر می کردم کاش می شد که فدایی نگاهت بودم شب تاریک تو را رنگ قمر می کردم ای جماعت پدرم دیده حق بینی داشت کاش در مکتب او مشق دگر می کردم سینه ی من ز غم و غصه ی او پر می شد عقده را از دل دیوانه بدر می کردم کاش می شد که به هنگام نیازش بودم نظری بر قد رعنای پدر می کردم سروده ی اکبربهرامی فرزندی دلسوخته تقدیم به دوستان به سوگ نشسته شاعر پیشکسوت قزوین آقای قدمعلی بهرامی