همه ی دلخوشی ام بود کنارت باشم توی تقویم خودم فصل بهارت باشم تو که دریایی و من ماهی تنگی کوچک این چنین بود که یک عمر دچارت باشم ماه بودی که شبی عکس تو در آب افتاد و خدا خواست که دائم در مدارت باشم مثل اهوازی و خون گرم ولی درد آلود کاش میشد که خودم گرد و غبارت باشم یا در آغوش بگیرم تن رنجور و پریشانت را یا که تا آخر این قصه حصارت باشم همه ی دلخوشی ام دیدن لبخندت بود این دلیلیست که راهی دیارت باشم #سجاد_صادقی