دره ای تاریک
درمیان کوه های سخت
جنگلی خاموش
آرمیده در میان دره ای تاریک
آبشاری بس عظیم
انتهای رود نیلی
ابتدای نهر آبی
در میان جنگلی خاموش
عجب جاییست!
همان جاییست که میخواهم
جایی به دور از این همه فریاد
به دور از شهر خاکستر شده زیر نگاه رعد
بدون زنده ماندن های اجباری
گوشه بکری از این دنیا
در دل آوای شادی قناری ها،کوچ پرستوها
همگام با رشد و شکفتن ها
درون کلبه ای چوبی
کنار پرده ی رقصان آتش
یک بغل اندازه ی دنیا کتاب
عجب جاییست!
برای زندگی کردن!...