هرکه چشمان تو را از آب زمزم ساخته
قلب خونینی برای خلق عالم ساخته
کودکی بودم گمان می کردم از روز ازل
تیغه ی شمشیر ها را ابن ملجم ساخته
فکر می کردم خدا روزی پشیمان می شود
اینکه با دستان خود یک روز آدم ساخته
هرچه توفان می رسد در کربلا پیچیده است
موج دریاهای ماتم را محرم ساخته
حرف های شاعران پیش را جدی مگیر
من بهشتم خانه اش را در جهنم ساخته
کم کمک این اشک هایت داستانی می شود
رود کارون را همین باران نم نم ساخته
گرچه فردوسی در آفاق سخن مشهور شد
شعرها را در حقیقت گرز رستم ساخته
باری از درد فراقت من خرابم کاشمر
گاهی انگور تو ما را شاد و خرم ساخته