وقتی مرام زندگی بی اعتمادی است یک عمر باهم زندگی کردن زیادی است آینده ابری شد و باران ریخت هر روز چیزی که در آن من ندیدم رنگ شادی است آبادی تقدیر مفهوم است اما تصویر انسان ها در اشکال نمادی است دیگر نسیمی بر نمی خیزد زدریا موجی نمی آید و قایق نیز بادی است وقتی که پاییز است می فهمی ز حالم شعری که دارم می نویسم انتقادی است