چه قدر سرد است اینجا! می زنم آتش به جانم بهر گرمای جهانم نه،نمی خواهم بمیرم! نمی خواهم رهایی یابم از این درد شاید این راه نجات است... راه ماندن... جاودانی! آتش جانم،جهانم را فرا خواهد گرفت اما جهان در شعله جانم،نخواهد سوخت که این راه نجات است می زنم آتش تا ز گرمای وجودم، این همه خاموشی و غفلت از دل سرد جهان بیرون رود این آخرین کار من است آری!این آتش همه سوزد تا بسازد گرم جهانم را... به دور از این همه سرما!