یلدا که می آید در و دیوار می خندد اکسیژن توی هوا بسیار می خندد یلدا که می آید تمام شهر با غمهاش چون گشته بازم موسم دیدار می خندد دایی ،عمو ، بابا بزرگ و عمه و خاله مادر بزرگ خسته و بیمار می خندد دور همی های قشنگی شکل می گیرد دنیای ما بی حد و بی تکرار می خندد اشعار حافظ نقل مجلس میشود، قطعا شاعر برای خواندن اشعار می خندد وقتی انار و هندوانه شمع مجلس شد هر حاضری بی وقفه و رگبار می خندد رسم و رسومات قشنگی با خودش دارد یلدا که می اید خدا بسیار می خندد