یا رسول الله ! خواب تلخ ِ زینبت تعبیر شد .. شاخه ها بشکست و زینب پیر شد هم تو رفتی ، هم بتول و هم علی هم حسن ، هم کربلا تقدیر شد زینب و آتش دوتایی غم است آتش آمد .. بیتها درگیر شد آتش آمد .. خیمه در شد ، باز سوخت باز هم دست علی زنجیر شد زینبت میدید بعد از نیم قرن میخ ِ در ، در قتلگه شمشیر شد .. زینبت میدید بر جسم حسین تیر ِ جُثمان ِ حسن تصویر شد آینه بود و شکستندش، سپس غصه ها بر نیزه ها تکثیر شد .. زینبت ایوب را شرمنده کرد .. صبر کرد و صبر از وی سیر شد .. *جُثمان : پیکر ، جسد