سر که بر می گردانم ناگهان به جز آن تویی که بیرون است، دو تا توی دیگر پرتاب می شوند در چشمانم درست در همان لحظه که من دوست دارم، ثانیه ها و دقیقه ها کش بیایند و دوست دارم طولانی ترین زمان زندگی ام باشد و بیش تر، می خواهم زمانی نباشد و بایستد برای همیشه ثانیه شمار دلم تند می زند به شدت تند می زند می آیی یا می آیم نزدیک، تند، تند، تند سلام ... و تمام تند، تند، کم تر تند کم تر تند تو دورتر می شوی آرام، آرام آن دو تا توی دیگر غرق می شوند و ثانیه شمار، کم تر تند، کم تر تند کند آرام، آرام، آرام تر و آنجا که نیستی نزدیک است که بایستد