bg
افکار غمگین
شاعر :‌ اکبر بهرامی
تاریخ انتشار :‌ 1396/04/12
تعداد نمایش :‌ 582

قدم از حال و روز این دل زارم خبر داری تو از احوال زار قلب بیمارم خبر داری تو می دانی که من بی تو غریبم کنج میخانه تو از افکار غمگین گرفتارم خبر داری دلم آتش گرفته با صدای ناله ات جانا بگو از سینه ی سوزان غمبارم خبر داری درون سینه ام دنیایی ازاسرار خوابیده بگو از دیده ی خونبار بیدارم خبر داری سر و جانم فدایت من بدون تو نمی مانم بگو ای نازنین از کوچه بازارم خبر داری دلم را با دلت پیوند دادی سالهای سال ولی اینک ازین اندوه بسیارم خبر داری همیشه هر کجایی همسفر بودی برای من ولی حالا ز رنگ و بوی رخسارم خبر داری امید من بیا یک بار دیگر خنده کن بر من تو از تنها نشستن در شب تارم خبر داری تقدیم به پدر گرانقدرم آقای قدمعلی بهرامی شاعر پیشکسوت قزوین که در بستر بیماریست

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
اردشیر بزرگ نیا
0
0

درود بر جناب بهرامی عزیز انشاالله خداوند متعال به پدر بزرگوارتان شفای عاجل عنایت فرماید برای شما و قدمعلی بزرگوار آرزوی سلامتی و شادکامی دارم پاینده باشید

user image
اکبربهرامی
0
0

سرورگرامیم جناب استاد بزرگ نیا ی عزیز . انشاالله خداوند متعال به همه ی بیماران شفای عاجل عنایت فرماید حضور ارزشمندجنابعالی موجب مباهات است واز همدلی و همنواییتان ممنونم برقرار باشید.

user image
ولی ا...شیخی مهرآبادی(دیوانه)
0
0

جناب آقای بهرامی عزیز، سلام علیکم. ...................................................... (دورازجانِ پدرِ گرامیتان)......می گویند:...شخصِ درحالتِ احتضاری....روبه مادرش کردو..ازاوپرسیدکه بعدازمن چه خواهی کرد......مادر، بسیارنالیدوگفت سخت است برای مادر....ازدست دادن فرزند.... ازهمسرش همین سؤال راکرد...جواب شنید که:....بعدازتو...زندگی برایم خیلی مشکل خواهدشد....چه باید بکنم بعدازتوباتنهایی و....فرزندانت.؟....وگریه هاکرد.. ازفرزندان پرسید....هرکدام به شکلی ازغمِ یتیمی نالیدندو....برسرزده وگریه هاکردند... محتضر....به یک باره....فریادزد ونالید و....شکوه ها می کرد که:خدایا...مادرم...زنم ...وفرزندانم......هریک فقط به فکرِ خودشان هستند...که چه میشودو...چه خواهند کرد...کسی به فکرِ من نیست...که به کجامیروم؟....چه برسرم خواهد امد؟.....وووووووو(البته جایی هم دیدم که این مسئله را، مربوط به حضرتِ موسی میدانند پیش ازمرگ)...... جناب بهرامی عزیز.....ابتداعرض کردم که(دورازجان پدرگرامیتان)....ولی مشیّتِ الهی براینَ ست که هرکسی ...زاده شود...مدتّی زندگی کند....وبعد........تعارف بردارهم نیست.(که اگر بخواهیم دراصلِ فلسفه ی مرگ وزندگی صحبت بکنیم....مثنوی خواهدشد.......)......مرگِِ عزیزان هم برای بازماندگان...مشکلَ ست......ولی، خداکند تادرکنارشان هستیم ...به شکلی رفتارکنیم که بعدازهجرتشان....حسرت نخوریم که اگر........ که دراین صورت...این(حسرت)ها و(اگر)ها...دیگر فایده ای نخواهدداشت...خداوند به هرشکلی که صلاح می داند...به همه ی بیماران و...پدرِ بزرگوارِ شما....شفای عاجل عنایت بفرماید.....

user image
اکبربهرامی
0
0

سرور گرامیم جناب شیخی عزیز سلام و علیکم . فرمایشات تان حق است و به آب طلا باید نگاشت آنقدر انسانهای بزرگ و موثر در این کیتی زندگی کردند و در نهایت دعوت حق را لبیک کفتند که امثال حقیر و پدر در مقابل شانزره هم نیستیم ناسپاسی و شکوه و گلایه به درگاه حضرت حق پسندیده نیست ما نیز سر تسلیم در مقابل خدای عز و وجل فرود آورده و بر مقدرات شان شاکر هستیم ولی از طرف دیکر ممنونم که ضمن دلداری تذکرات حکیمانه شما مانع از آن خواهد شد که در اثر احساس و عاطفه از مسیر درست خارج و خدای نخواسته این عشق موجب خسران شود دستتان را به نشانه ادب می بوسم و بیانات ارزشمندتان را آویزه ی گوشم می نمایم برقرار باشید .

user image
احمدرضاخانمحمدی(الف.راهی)
0
0

سلام بر جناب بهرامی عزیز برای شما و پدر گرامی آرزوی سلامتی دارم . خداوند به ایشان شفای عاجل عطا فرماید .

user image
رضا کریمی
0
0

سلام و درود بر شما؛ جناب بهرامی عزیز، انشاء الله خداوند متعال با اعطای صحت و سلامتی کامل به پدر بزرگوار شما، دل و افکار شما و خانواده محترم را شاد نماید. در پناه حق باشید.