من نمی دانم تو با من یار بودی یا که نه
با دل و جان طالب دیدار بودی یا که نه
بنده را کردی اسیر دیدگان مست خود
در چنان حالی خودت بیدار بودی یا که نه
آمدی دستی کشیدی بر سر و رویم ولی
ناجی من از سر اجبار بودی یا که نه
یار بودی از دل و جان با دل دیوانه ام
با دل من محرم اسرار بودی یا که نه
مرغ عشقت مرد اما روی ماهت را ندید
بر دل افسرده اش غمخوار بودی یا که نه
بنده را دیگر نمی بینی عزیز و نازنین
گر چه از دیدار من بیزار بودی یا که نه