ساقیا امشب شراب وصل می خواهم بریز
باده ی گلگون به کام چشم در راهم بریز
یا خرابم کن ز مستی یا جوابم کن ولی
در میان ساغرم از آن چه می خواهم بریز
چشم در چشمم بدوز و راز قلبم را بخوان
از شرابی که تو می دانی و آگاهم بریز
من غزل می خوانم و تو جرعه جرعه باده را
در ازای شکوه ی جان سوز و پر آهم بریز
بانگ بیداری مزن فریاد هشیاری نکش
در رکابم ساقی و امشب تویی شاهم بریز
هر زمان که کام دل از وصل تو سیراب شد
از پریشان گویی و اصرار می کاهم بریز