بدا به حال من اگر که عمر من تباه شد بدا به حال من اگر که نامه ام سیاه شد بدا به حال من اگر خراب شد حصار دل اگر تمام پاکی ام، فدای یک نگاه شد دا به حال من اگر دلم تهی ز یار شد همان که در مصائبم برای من پناه شد بدا به حال من اگر رفت ز قلب من حیا بدا به حال آن دلی که طالب گناه شد بدا به حال من اگر که دل به هیچ داده ام که عزت و شرافتم به پای نام و جاه شد بدا به حال من اگر دلم ز این و آن پر است بدا به حال آن دژی که جای این سپاه شد بدا به حال من اگر که بی وفا و خس شدم که یاور همیشه ام، رفیق گاه گاه شد بدا به حال من اگر چراغ را بکشته ام که گام های خسته ام به سوی کوره راه شد بدا به حال من اگر که جام می دهم ز کف بدا به حال لحظه ای که یوسفم به چاه شد چو اشک گوهری گران ندیده ام در این جهان خوشا به حال قسمتم کزین نوشته آه شد دی ماه 1390