bg
فراموشم کرد
شاعر :‌ سجاد صادقي ابوزيدآبادي
تاریخ انتشار :‌ 1396/05/01
تعداد نمایش :‌ 484

وسط مهلکه و دود فراموشم کرد آنکه معشوقه ی من بود فراموشم کرد آنکه از شعر فقط قافیه را می فهمید درد هایی به من افزود فراموشم کرد شرط کردیم که یکباره به دریا بزنیم ته این معامله بی سود فراموشم کرد رد شد از اسم من و رفت به دنیای خودش مثل خشکیدن یک رود فراموشم کرد تا که از حافظه و خاطره ها خط خوردم دو قدم مانده به بدرود فراموشم کرد در دلم بود امیدی که مرا می بیند وای بر من ، خود معبود فراموشم کرد #سجاد_صادقی

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
احمدرضاخانمحمدی(الف.راهی)
0
0

درود بر جناب صادقی عزیز

user image
اکبر بهرامی
0
0

جناب صادقی عزیز سلام و علیکم استعاره ها ی زیبایی بکار بردید احسنت .

user image
ولی ا...شیخی مهرآبادی(دیوانه)
0
0

جناب آقای صادقی عزیز، سلام علیکم. ......................................................... دستمریزاد بزرگوار....زیباست وخسته نباشید......ولی ببخشید به یک باره صحبت از(مهلکه و...دود.......) شاید برای شنونده این سؤال راپیش بیاورد....که،چه مهلکه ای؟....وچه دودی؟ وازکجا؟......ودرضمن... تَهِ این (معامله)....کمی ازوزن خارجَ ست.....وببخشیداگر عرض کنم که دوستانی که شعرتان رامی خوانند ونظرمی نویسند...حتماً منتظرِ جوابند......موفق باشید.

user image
رضا کریمی
0
0

سلام و درود بر شما؛ جناب صادقی عزیز، سروده زیبا و پراحساسی است. احسنت. اگر از کلمات محاوره ای و عامیانه استفاده می کنید، بهتر است به همان صورت که آن ها را تلفظ می کنید، آن ها را بنویسید. در پناه حق باشید.